محل تبلیغات شما

سرگرمی و تفریح



بهترینآموزش اکسس و اکسل + دانلود رایگان pdf

با توجهبه پیشرفت تکنولوژی و ادغام آن با اغلب کسب و کارها افرادی که می خواهند در محیطکار خود برجسته باشد یا متقاضیانی که به دنبال کار در شرکت های مختلف می گردند،یادگیری مهارت استفاده از نرم افزارهای اکسس و اکسل از مجموعه آفیس شرکتمایکروسافت را در صدر اولویت های آموزشی خود قرار بدهند.

تمام تلاشمان را به کار بستیم تا آموزش صفر تا صداکسس و اکسل را در قالب pdf به صورت دانلود رایگان در اختیار شما قرار دهیم تا پله ای برای پیشرفت شماهمراهان گرامی باشد.

با توجهبه پیشرفت تکنولوژی و ادغام آن با اغلب کسب و کارها افرادی که می خواهند در محیطکار خود برجسته باشد یا متقاضیانی که به دنبال کار در شرکت های مختلف می گردند،یادگیری مهارت استفاده از نرم افزارهای اکسس و اکسلاز مجموعه آفیس شرکت مایکروسافت را در صدر اولویت های آموزشی خود قرار بدهند.

تمام تلاشمان را به کار بستیم تا آموزش صفر تا صداکسس و اکسل را در قالب pdf به صورت دانلودرایگان در اختیار شما قرار دهیم تا پله ای برای پیشرفت شما همراهان گرامیباشد.

چقدربا اکسس و اکسل آشنا هستید؟

اکسس نرم افزاری است که پایگاه داده ای را با رابط گرافیکی ترکیب مینماید. در واقع مهم ترین ویژگی اکسس این است که یک پایگاه دادهای بزرگ است و بین دسته های مختلفی داده ای ارتباط برقرار می کند.

اکسل در واقع ابزاری قوی برای محاسبه است که از مومات ابتدایی شغلهایی مثل حسابداری می باشد. خیلی هاموارد استفاده از اکسس و اکسل را با هم اشتباه می گیرند؛ به طورمثال از اکسل انتظار دارند تا همن پایگاه داده ای قوی اکسسرا داشته باشد و به همین دلیل نیازی به آموزش اکسس نمی بینند! درصورتی که این گونه نیست و در فایل آموزشی صفر تا صداکسس و اکسل این نکات خیلی بهتر برایتان جا می افتد.

فایلآموزشی اکسس و اکسل pdf برای چه کسانی مفید است؟

مطالعهفایل اکسس و اکسل و تمرین آموزه ها و نکات آن را به تمام کسانیکه می خواهند کسب و کار خود را توسعه بدهند و یا در جستجوی شغل هستند توصیه میکنیم. امروزه استفاده از نرم افزارهای مایکروسافت بسیار گستردهتر شده است.

کمتردانشجو یا حتی دانش آموزی است که نیاز به ارائه پاورپوینت برای تکالیف تحصیلی وتحقیقاتی اش نداشته باشد. از طرف دیگر معلمین، مربیان و تمام افرادی که وظایفآموزشی دارند استفاده از نرم افزار اکسل را برای گرفتن میانگین نمرات فراگیرانضروری می یابند که با یادگیری نرم افزار اکسل به راحتی هر چهتمام تر صورت می گیرد.

افرادی کهبرای تهیه داشبوردهای مدیریتی نیاز هر روزه به تحلیل داده ها و نشان دادن نتایجاین تحلیل ها با استفاده از نمودار دارند بسیار از یادگیری اکسل سودمی برند. آموزش اکسس در حسابداری و برنامه نویسی هم کهحتی از نان شب هم واجب تر است.

خلاصهکنیم! هر زمانی که برای یادگیری نرم افزار اکسس و اکسل صرف کنیددر واقع آن را سرمایه گذاری کرده اید و مهارتی که آموخته اید بارها به شما درراستای ساده سازی وظایف شغلی، تحصیلی و تحقیقاتی تان کمک خواهد کرد.

با وجوداینکه تفاوت های اکسل و اکسس رو دیدید ، ورد نیز یکی دیگر از نرم افزار های مجموعهآفیس است که در آن بیشتر به نامه نگاری و مقاله نویسی پرداخته میشود.

البته در پی دی اف مارک آموزش های مجموعه آفیس اعم از پاورپوینت ، ورد ، اکسل ، اکسس و بزودی منتشر خواهدشد.

فایلآموزشی اکسس و اکسل حاوی چه مطالبی است؟

تمام تلاشمان را انجام داده ایم تا مطالبی که برای آموزش اکسس و اکسل برایتان ضروری می دانستیم در این فایل بگنجد. این روزها برخی محتوای خود را صرفا بهصورت آنلاین بارگزاری می کنند؛ اما ما تصمیم گرفتیم آموزشصفر تا صد اکسس ، اکسل و دیگر نرم افزارهایمایکروسافت را به صورت دانلود کاملا رایگان و تحت عنوان آموزشاکسس pdf و آموزش اکسل pdf به صورت فایل هایی طراحی کنیم که به صورت آفلاین هم بتوانید مطالب آن رادنبال کنید.

 

برای دانلود رایگان روی لینک های داخل متن کلیک کنید

مراجعه کنید pdfmark.ir یا به سایت


زندگینامه امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)

 

مقدمه:

امام علی ‌بن موسی‌الرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند.

ایشان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می‌نماییم.

 

نام، لقب و کنیه امام:

نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" می‌باشد. امام محمد تقی(علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده‌اند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند."

یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.

 

پدر و مادر امام:

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 3 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت.

 

تولد امام:

حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لااله‌الاالله" را از شکم خود می‌شنیدم، اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی‌رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت."(2)

 نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.(3)

 

زندگی امام در مدینه:

حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می‌پرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می‌داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می‌نگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

 امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می‌فرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچه‌های شهر مدینه عبور می‌کردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می‌آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام می‌دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى‌نگریستند."

 

امامت حضرت رضا (علیه السلام):

امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونه‌ای از آنها اشاره می‌نماییم.

 یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) می‌گوید: ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا می‌دانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می‌باشد."»(4) در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى ‌اکرم نقل می‌کند امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده‌اند. امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم می‌فرمودند که "عالم‌ آل محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می‌باشد."

 

اوضاع ی:

 مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد:

 ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.

1-      پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.

2-      پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

 مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوشش‌های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام) می‌شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو می‌توانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم.

اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار تمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می‌کردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستند و این، بر اثر ستم‌ها و نارواییها و انواع شکنجه‌های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با م وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کناره‌گیری کند، زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می‌پذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام می‌دانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت می‌شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد.

 او می‌اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود می‌کند که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می‌گردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام می‌گرفت دلیل و توجیه خود را از دست می‌داد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمی‌شد. از طرفی او می‌توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین او گمان می‌کرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست می‌دهد.

 

سفر به سوی خراسان:

مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه‌نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می‌داد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر می‌شد. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش می‌دادند.

 

حدیث سلسلة الذهب:

در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف می‌فرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه می‌شد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."

 این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لااله‌الاالله که مقوم اصل توحید در دین می‌باشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام می‌باشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می‌دانند.

 

ولایت عهدی:

باری، چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: "همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم." پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: "تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم." حضرت فرمودند: "اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی." مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند:‌ "هرگز قبول نخواهم کرد." وقتی مأمون مأیوس شد گفت: "پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید." این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند: "از پدرانم شنیدم، من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون ‌الرشید دفن خواهم شد." اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند: "اینک که مجبورم، قبول می‌کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم." مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: "خداوندا! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی."

 

جنبه علمی امام:

مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بی‌همتای امام را در میان ایشان می‌دید می‌خواست تا این قداست و اعتبار را خدشه‌دار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظره‌ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که  شرح یکی از این مجالس را می‌آوریم:

 "برای یکی از این مناظرات، مأمون فضل بن سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظرهبنشینند. فضل نیز اسقف اعظم نصاری، بزرگ علمای یهود، روسای صابئین (پیروان حضرت یحیی)، بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: "دوست دارم که با پسر عموی من (مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عموی امام می‌باشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید." صبح روز بعد مجلس آراسته‌ای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند: "آیا می‌خواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان می‌شود." او گفت: "بلی فدایت شوم." امام فرمودند: "وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتش‌پرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومی‌شان بشنود و ببیند که سخنان تک ‌تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون می‌فهمد که توانایی کاری را که می‌خواهد انجام دهد ندارد و پشیمان می‌شود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم." سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف ‌فرما شدند و با ورود حضرت، مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت: "دوست دارم با ایشان مناظره کنید." حضرت رضا (علیه السلام) نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود: "اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند." عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سؤالات بسیاری کرد و حضرت تمام سؤالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سؤالات خود از امام، شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید.

 رجاء ابن ضحاک که از طرف مأمون مامور حرکت دادن امام از مدینه به سوی مرو بود، می‌گوید: آن حضرت در هیچ شهری وارد نمی‌شد مگر اینکه مردم از هر سو به او روی می‌آوردند و مسائل دینی خود را از امام می‌پرسیدند. ایشان نیز به آنها پاسخ می‌گفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه السلام) بیان می‌فرمود. هنگامی که از این سفر بازگشتم نزد مأمون رفتم. او از چگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگو کردم. مأمون گفت: "آری، ای پسر ضحاک! ایشان بهترین، داناترین و عابدترین مردم روی زمین است."»

 

اخلاق و منش امام:

خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه‌ای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می‌کرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمی‌نمود.

 یکی از یاران امام می‌گوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که می‌توانست نیازش را برآورده سازد رد نمی‌کرد در حضور دیگری پایش را دراز نمی‌فرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم می‌فرمود. چون سفره غذا به میان می‌آمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش می‌نشاند و آنان همراه با امام غذا می‌خوردند. شبها کم می‌خوابید و بسیاری از شبها را به عبادت می‌گذراند. بسیار روزه می‌گرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمی‌کرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک می‌کرد."(5) یکی دیگر از یاران ایشان می‌گوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می‌کرد، خود را می‌آراست (لباسهای خوب و متعارف می‌پوشید).(6) شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی‌گیریم."(7)

 شخصی به امام عرض کرد: "به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمی‌رسد." امام فرمودند:" تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."(8)

 مردی از اهالی بلخ می‌گوید: "در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: "فدایت شوم بهتر است اینان بر سفره‌ای جداگانه بنشینند." امام فرمود: "ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است."(9)

 یاسر، خادم حضرت می‌گوید: امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق می‌افتاد که امام ما را صدا می‌کرد و در پاسخ او می‌گفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامی می‌فرمود: "بگذارید غذایشان تمام شود."»(10)

 یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشته‌ام و خرجی راه را تمام کرده‌ام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده‌ام." امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: "این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی."

 آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: "چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟" فرمود: "تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم."(11)

 امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمی‌کردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول می‌داشتند.

 یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) می‌گوید: روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبه‌ای دید و پرسید: "این کیست؟" عرض کردند: "به ما کمک می‌کند و به او دستمزدی خواهیم داد." امام فرمود: "مزدش را تعیین کرده‌اید؟" گفتند: "نه هر چه بدهیم می‌پذیرد." امام برآشفت و به من فرمود: "من بارها به اینها گفته‌ام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام می‌دهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می‌کند مزدش را کم داده‌ای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کرده‌ای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ می‌فهمد که بیشتر پرداخته‌ای و سپاسگزار خواهد بود."»(12)

 خادم حضرت می‌گوید: روزی خدمتکاران میوه‌ای می‌خوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: "سبحان الله اگر شما از آن بی‌نیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید."»

 

مختصری از کلمات حکمت‌آمیز امام:

امام فرمودند: "دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است."

امام فرمودند: "علم و دانش همانند گنجی می‌ماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر می‌باشند: 1- سؤال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده."

امام فرمودند: "مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است."

امام فرمودند: "چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است."

امام فرمودند: "نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است."

 

شهادت امام:

 در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخن‌هایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند.

 

تدفین امام:

به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.


حضرت علی ( ع ) نخستین فرزند خانواده هاشمی است كه پدر و مادر او هر دو فرزند هاشم اند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبدمناف می باشد . خاندان هاشمی از لحاظ. فضائل اخلاقی و صفات عالیه انسانی در قبیله قریش و این طایفه در طوایف عرب ، زبانزد خاص و عام بوده است . فتوت ، مروت ، شجاعت و بسیاری از فضایل دیگر اختصاص به بنی هاشم داشته است . یك از این فضیلتها در مرتبه عالی در وجود مبارك حضرت علی ( ع ) موجود بوده است . فاطمه دختر اسد به هنگام درد زایمان راه مسجدالحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار كعبه نزدیك ساخت و چنین گفت : خداوندا ! به تو و پیامبران و كتابهایی كه از طرف تو نازل شده اند و نیز به سخن جدم ابراهیم سازنده این خانه ایمان راسخ دارم . پرودگارا ! به پاس احترام كسی كه این خانه را ساخت ، و به حق كودكی كه در رحم من است ، تولد این كودك را بر من آسان فرما ! لحظه ای نگذشت كه دیوار جنوب شرقی كعبه در برابر دیدگان عباس بن عبدالمطلب و یزید بن تعف شكافته شد . فاطمه وارد كعبه شد ، و دیوار به هم پیوست . فاطمه تا سه روز در شریفترین مكان گیتی مهمان خدا بود . و نوزاد خویش سه روز پس از سیزدهم رجب سی ام عام الفیل فاطمه را به دنیا آورد . دختر اسد از همان شكاف دیوار كه دوباره گشوده شده بود بیرون آمد و گفت : پیامی از غیب شنیدم كه نامش را علی بگذار . 

دوران كودكی:


حضرت علی ( ع ) تا سه سالگی نزد پدر و مادرش بسر برد و از آنجا كه خداوند می خواست ایشان به كمالات بیشتری نائل آید ، پیامبر اكرم ( ص ) وی را از بدو تولد تحت تربیت غیر مستقیم خود قرار داد . تا آنكه ، خشكسالی عجیبی در مكه واقع شد . ابوطالب عموی پیامبر ، با چند فرزند با هزینه سنگین زندگی روبرو شد . رسول اكرم ( ص ) با م عموی خود عباس توافق كردند كه هر یك از آنان فرزندی از ابوطالب را به نزد خود ببرند تا گشایشی در كار ابوطالب باشد . عباس ، جعفر را و پیامبر ( ص ) ، علی ( ع ) را به خانه خود بردند . به این طریق حضرت علی ( ع ) به طور كامل در كنار پیامبر قرار گرفت . علی ( ع ) آنچنان با پیامبر ( ص ) همراه بود ، حتی هرگاه پیامبر از شهر خارج می شد و به كوه و بیابان می رفت او را نیز همراه خود می برد . بعثت پیامبر ( ص ) و حضرت علی ( ع ) شكی نیست كه سبقت در كارهای خیر نوعی امتیاز و فضیلت است . و خداوند در آیات بسیاری بندگانش را به انجام آنها ، و سبقت گرفتن بر یكدیگر دعوت فرموده است . از فضایل حضرت علی ( ع ) است كه او نخستین فرد ایمان آورنده به پیامبر ( ص ) باشند . ابن ابی الحدید در این باره می گوید : بدان كه در میان اكابر و بزرگان و متكلمین گروه معتزله اختلافی نیست كه علی بن ابیطالب نخستین فردی است كه به اسلام ایمان آورده و پیامبر خدا را تایید كرده است .


حضرت علی ( ع ) نخستین یاور پیامبر ( ص ):


پس از وحی خدا و برگزیده شدن حضرت محمد ( ص ) به پیامبری و سه سال دعوت مخفیانه ، سرانجام پیك وحی فرا رسید و فرمان دعوت همگانی داده شد . در این میان تنها حضرت علی ( ع ) مجری طرحهای پیامبر ( ص ) در دعوت الهیش و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضیافتی بود كه وی برای آشناكردن خویشاوندانش با اسلام و دعوتشان به دین خدا ترتیب داد . در همین ضیافت پیامبر ( ص ) از حاضران سؤال كرد : چه كسی از شما مرا در این راه كمك می كند تا برادر و وصی و نماینده من در میان شما باشد ؟ فقط علی ( ع ) پاسخ داد : ای پیامبر خدا ! من تو را در این راه یاری می كنم پیامبر ( ص ) بعد از سه بار تكرار سؤوال و شنیدن همان جواب فرمود : ای خویشاوندان و بستگان من ، بدانید كه علی ( ع ) برادر و وصی و خلیفه پس از من در میان شماست . از افتخارات دیگر حضرت علی ( ع ) این است كه با شجاعت كامل برای خنثی كردن توطئه مشركان مبنی بر قتل رسول خدا ( ص ) در بستر ایشان خوابید و زمینه هجرت پیامبر ( ص ) را آماده ساخت .

 

حضرت علی ( ع ) بعد از هجرت:

 

بعد از هجرت حضرت علی ( ع ) و پیامبر ( ص ) به مدینه دو نمونه از فضایل علی ( ع ) را بیان می نمائیم :

1 - جانبازی و فداكاری در میدان جهاد : حضور وی در 26 غزوه از 27غزوه پیامبر ( ص ) و شركت در سریه های مختلف از افتخارات و فضایل آن حضرت است .

2 - ضبط و كتابت وحی ( قرآن ) كتابت وحی و تنظیم بسیاری از اسناد تاریخی و ی و نوشتن نامه های تبلیغی و دعوتی از كارهای حساس و پرارج امام ( ع ) بود . ایشان آیات قرآن چه مكی و چه مدنی ، را ضبط می كرد . به همین علت است كه وی را از كاتبان وحی و حافظان قرآن به شمار می آورند . در این دوران بود كه پیامبر ( ص ) فرمان اخوت و برادری مسلمانان را صادر فرمود و با حضرت علی ( ع ) پیمان برادری و اخوت بست و به حضرت علی ( ع ) فرمود : تو برادر من در این جهان و سرای دیگر هستی . به خدایی كه مرا به حق برانگیخته است . تو را به برادری خود انتخاب می كنم ، اخوتی كه دامنه آن هر دو جهان را فرا گیرد . حضرت علی ( ع ) داماد رسول اكرم ( ص ) عمر و ابوبكر با م با سعد معاذ رئیس قبیله اوس دریافتند جز علی ( ع ) كسی شایستگی زهرا ( س ) را ندارد . لذا هنگامی كه علی ( ع ) در میان نخلهای باغ یكی از انصار مشغول آبیاری بود موضوع را با ایشان در میان نهادند و ایشان فرمود : دختر پیامبر ( ص ) مورد میل و علاقه من است . و به سوی خانه رسول به راه افتاد . وقتی به حضور رسول اكرم ( ص ) رسید ، عظمت محضر پیامبر ( ص ) مانع از آن شد كه سخنی بگوید ، تا اینكه رسول اكرم ( ص ) علت رجوع ایشان را جویا شد و حضرت علی ( ع ) با تكیه به فضایل و تقوا و سوابق درخشان خود در اسلام فرمود : آیا صلاح می دانید كه فاطمه را در عقد من درآورید ؟ پس از موافقت حضرت زهرا ( س ) آن حضرت به دامادی رسول اكرم ( ص ) نائل آمدند .

 

غدیر خم:


پیامبر ( ص ) بعد از اتمام مراسم حج در آخرین سال عمر پربركتش در راه برگشت در محلی به نام غدیرخم در نزدیكی جحفه دستور توقف داد ، زیرا پیك وحی فرمان داده بود كه پیامبر ( ص ) باید رسالتش را به اتمام ( 9 )برساند . پس از نماز ظهر پیامبر ( ص ) بر بالای منبری از جهاز شتران رفت و فرمود : ای مردم ! نزدیك است كه من دعوت حق را لبیك گویم و از میان شما بروم درباره من چه فكر می كنید ؟ مردم گفتند : گواهی می دهیم كه تو آیین خدا را تبلیغ می كردی پیامبر فرمود : آیا شما گواهی نمی دهید كه جز خدای یگانه ، خدایی نیست و محمد بنده خدا و پیامبر اوست ؟ مردم گفتند : آری ، گواهی می دهیم . سپس پیامبر ( ص ) دست حضرت علی ( ع ) را بالا گرفت و فرمود : ای مردم ! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان كیست ؟ مردم گفتند : خداوند و پیامبر او بهتر می دانند . سپس پیامبر فرموند : ای مردم ! هر كس من مولا و رهبر او هستم ، علی هم مولا و رهبر اوست . و این جمله را سه بار تكرار فرمودند . بعد مردم این انتخاب را به حضرت علی ( ع ) تبریك گفتند و با وی بیعت نمودند .

حضرت علی ( ع ) بعد از رحلت رسول اكرم ( ص ):

 

پس از رحلت رسول اكرم ( ص ) به علت شرایط خاصی كه بوجود آمده بود ، حضرت علی ( ع ) از صحنه اجتماع كناره گرفت و سكوت اختیار كرد. نه در جهادی شركت می كرد و نه در اجتماع به طور رسمی سخن می گفت . شمشیر در نیام كرد و به وظایف فردی و سازندگی افراد می پرداخت . فعالیتهای امام در این دوران به طور خلاصه اینگونه است :

1 - عبادت خدا آنهم در شان حضرت علی ( ع )

2 - تفسیر قرآن و حل مسائل دینی و فتوای حكم حوادثی كه در طول 23سال زندگی پیامبر ( ص ) مشابه نداشت .

3 - پاسخ به پرسشهای دانشمندان ملل و شهرهای دیگر .

4 - بیان حكم بسیاری از رویدادهای نوظهور كه در اسلام سابقه نداشت .

5 - حل مسائل هنگامی كه دستگاه خلافت در مسائل ی و پاره ای از مشكلات با بن بست روبرو می شد .

6 - تربیت و پرورش گروهی كه از ضمیر پاك و روح آماده ، برای سیر و سلوك برخوردار هستند .

7 - كار و كوشش برای تامین زندگی بسیاری از بینوایان و درماندگان تا آنجا كه با دست خویش باغ احداث می كرد و قنات استخراج می نمود و سپس آنها را در راه خدا وقف می نمود .

 

خلافت حضرت علی ( ع ):


در زمان خلافت حضرت علی ( ع ) جنگهای فراوانی رخ داد از جمله صفین ، جمل و نهروان كه هر یك پیامدهای خاصی به دنبال داشت .

 

شهادت امام علی ( ع ):

 

بعد از جنگ نهروان و سركوب خوارج برخی از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادی ، و برك بن عبدالله تمیمی و عمروبن بكر تمیمی در یكی از شبها گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و خونریزی ها و جنگهای داخلی را بررسی كردند و از نهروان و كشتگان خود یاد كردند و سرانجام به این نتیجه رسیدند كه باعث این خونریزی و برادركشی حضرت علی ( ع ) و معاویه و عمروعاص است . و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند ، مسلمانان تكلیف خود را خواهنددانست . سپس با هم پیمان بستند كه هر یك از آنان متعهد كشتن یكی از سه نفر گردد . ابن ملجم متعهد قتل امام علی ( ع ) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد كوفه نشستند . آن شب حضرت علی ( ع ) در خانه دخترش مهمان بودند و از واقعه صبح با خبر بودند ، وقتی موضوع را با دخترش در میان نهاد ، ام كلثوم گفت : فردا جعده را به مسجد بفرستید . حضرت علی ( ع ) فرمود : از قضای الهی نمی توان گریخت . آنگاه كمربند خود را محكم بست و در حالی كه این دو بیت را زمزمه می كرد عازم مسجد شد . كمر خود را برای مرگ محكم ببند ، زیرا مرگ تو را ملاقات خواهدكرد . و از مرگ ، آنگاه كه به سرای تو درآید . جزع و فریاد مكن ابن ملجم ، در حالی كه حضرت علی ( ع ) در سجده بودند ، ضربتی بر فرق مبارك خون از سر حضرتش در محراب جاری شد و محاسن آن حضرت وارد ساخت . شریفش را رنگین كرد . در این حال آن حضرت فرمود : فزت و رب الكعبه به خدای كعبه سوگند كه رستگار شدم سپس آیه 55سوره طه را تلاوت فرمود : شما را از خاك آفریدیم و در آن بازتان می گردانیم و بار دیگر از آن بیرونتان می آوریم . حضرت علی ( ع ) در واپسین لحظات زندگی نیز به فكر صلاح و سعادت مردم بود و به فرزندان و بستگان و تمام مسلمانان چنین وصیت فرمود : شما را به پرهیزكاری سفارش می كنم و به اینكه كارهای خود را منظم كنید و اینكه همواره در فكر اصلاح بین مسلمانان باشید . یتیمان را فراموش نكنید ، حقوق همسایگان را مراعات كنید . قرآن را برنامه ی عملی خود قرار دهید . نماز را بسیار گرامی بدارید كه ستون دین شماست . حضرت علی ( ع ) در 21ماه رمضان به شهادت رسید و در نجف اشرف به خاك سپرده شد ، و مزارش میعادگاه عاشقان حق و حقیقت شد .


زندگی  نامه حضرت محمد (ص):
نام: محمد بن عبد الله 

حضرت محمد (ص) در تورات و برخى كتب آسمانى احمد» نامیده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پیش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را احمد» نامیده بود.

كنیه حضرت محمد (ص): ابوالقاسم و ابوابراهیم.

 

القاب حضرت محمد (ص): رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امین، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذیر، بشیر، مبین، كریم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذكّر، یس، طه‏ و.

 

 منصب حضرت محمد (ص): آخرین پیامبر الهى، بنیان‏گذار حكومت اسلامى و نخستین معصوم در دین مبین اسلام.

 

تاریخ ولادت حضرت محمد (ص): روز جمعه، هفدهم ربیع الاول عام الفیل برابر با سال 570 میلادى (به روایت شیعه). بیشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول آن سال دانسته ‏اند.

 

عام الفیل، همان سالى است كه ابرهه، با چندین هزار مرد جنگى از یمن به مكه یورش آورد تا خانه خدا (كعبه) را ویران سازد و همگان را به مذهب مسیحیت وادار سازد؛ اما او و سپاهیانش در مكه با تهاجم پرندگانى به نام ابابیل مواجه شده، به هلاكت رسیدند و به اهداف شوم خویش نایل نیامدند. آنان چون سوار بر فیل بودند، آن سال به سال فیل (عام الفیل) معروف گشت.

 

محل تولد حضرت محمد (ص): مكه معظمه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى).

 

نسب پدرى حضرت محمد (ص): عبدالله بن عبدالمطلب (شیبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن كلاب بن مرّة بن كعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالك بن نضر (قریش) بن كنانة بن خزیمة بن مدركة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.


حضرت محمد (ص) روایت شده است كه هرگاه نسب من به عدنان رسید، همان جا نگاه دارید و از آن بالاتر نروید. اما در كتاب‏هاى تاریخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است كه فاصله بین عدنان تا حضرت اسماعیل، فرزند ابراهیم خلیل الرحمن(ع) به هفت پشت مى‏رسد.

 

مادر حضرت محمد (ص): آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.


این بانوى جلیل القدر، در طهارت و تقوا در میان بانوان قریشى، كم‏ نظیر و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روایتى شش سال زندگى كرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى كه به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمه‏اش، ام ایمن جهت دیدار با اقوام خویش عازم یثرب (مدینه) شده بود، در مكانى به نام ابواء» بدرود حیات گفت و در همان جا مدفون گشت.

 

و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روایتى هفت ماه) پیش از ولادت فرزندش از دنیا رفته بود، كفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثویبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شیر دهد و از او نگه‏دارى كند؛ اما پس از مدتى وى را به حلیمه، دختر عبدالله بن حارث سعدیه واگذار كرد. حلیمه گرچه دایه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى كرد.

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

مدت رسالت و زمامدارى حضرت محمد (ص): از 27 رجب سال چهلم عام الفیل (610 میلادى)، كه در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا 28 صفر سال یازدهم هجرى، كه رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهده‏دار امر رسالت و نبوت بود. حضرت محمد (ص)  علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدینه طیبه بر عهده داشت.

همسران حضرت محمد (ص):
1. خدیجه بنت خویلد.

2. سوده بنت زمعه.

3. عایشه بنت ابى بكر.

4. امّ شریك بنت دودان.

5. حفصه بنت عمر.

6. ام حبیبه بنت ابى سفیان.

7. امّ سلمه بنت عاتكه.

8. زینب بنت جحش.

9. زینب بنت خزیمه.

10. میمونه بنت حارث.

11. جویریه بنت حارث.

12. صفیّه بنت حىّ بن اخطب.

 
نخستین زنى كه افتخار همسرى حضرت محمد (ص) را یافت، خدیجه بنت خویلد بود. حضرت محمّد(ص) پیش از رسیدن به مقام رسالت، در سن 25 سالگى با این بانوى بزرگوار ازدواج نمود.

خدیجه كبرى (س) با موقعیت و اموال خویش، خدمات شایانى به پیامبر اكرم(ص) در اظهار رسالتش كرد. این بانوى بزرگ، از افتخارات ن عالم است و در ردیف بانوان قدسى، همانند مریم و آسیه، قرار دارد. حضرت محمد (ص) به احترام خدیجه كبرى (س) تا هنگامى كه وى زنده بود، با هیچ زن دیگرى ازدواج نكرد. همو بود كه دردها و رنج‏هاى پیامبر(ص) را، كه سران شرك و كفر متوجه آن حضرت مى‏كردند، تسلّى داده و او را در رسالت و نبوتش یارى می‏داد.

 
خدیجه كبرى(س) به خاطر مقام و منزلتى كه در اسلام به دست آورده بود، مورد لطف و عنایت مخصوص پروردگار جهانیان قرار گرفت. به همین جهت روزى جبرئیل امین به محضر پیامبر اكرم(ص) شرفیاب شد و گفت: اى محمد! سلام خدا را به همسرت خدیجه برسان. پیامبر اكرم(ص) به همسرش فرمود: اى خدیجه! جبرئیل امین از جانب خداوند متعال به تو سلام مى‏رساند. خدیجه گفت: اللّه السّلام و منه السّلام و على جبرئیل السّلام».

 
حضرت خدیجه (س) در ایام همسرى با حضرت محمد (ص) از احترام ویژه رسول‏ خدا(ص) برخوردار بود و پیامبر(ص) نیز همسرى مهربان و وفادار براى او بود. آن حضرت پس از وفات خدیجه (در رمضان سال دهم بعثت) همواره از او به نیكى یاد می‏كرد.

 
از عایشه، سومین حضرت محمد (ص)، روایت شده است:
كانَ رَسُولُ اللّهِ(ص) لایَكادُ یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْتِ حَتّى یَذْكُرَ خَدیجَةَ فَیَحْسَنُ الثَّناءِ عَلَیْها، فَذَكَرها یَوْماً مِنَ الْاَیّامِ فَادْرَكَتْنی الْغَیْرةَ، فَقُلْتُ: هَلْ كانَتْ اِلاّ عَجُوزاً وَقَدْ اَبْدَلَكَ اللّهُ خَیْراً مِنْها، فَغَضَبَ حَتّى‏ اهْتَزَّ مَقْدَمُ شَعْرِهِ مِنَ الغَضَبِ‏. (1)

 

حضرت محمد (ص) هیچ‏گاه از خانه بیرون نمی‏رفت مگر این كه یادى از خدیجه مى‏كرد و از او به نیكى نام مى‏برد. یك روز كه حضرت محمد (ص) از خدیجه (س) یاد كرده و خوبى‏هاى او را بیان میكرد، غیرت نگى بر من غالب شد و به پیامبر(ص) گفتم: آیا او یك پیرزن بیشتر بود و حال آن كه خداوند بهتر از آن (یعنى عایشه) را به تو داده است؟ پیامبر اكرم(ص) از این گفتار من، خشمگین شد، به طورى كه موهاى جلوى سرش از شدت خشم به حركت درآمد.

 

زندگی نامه حضرت محمد (ص)


فرزندان حضرت محمد (ص):
الف) پسران ان حضرت محمد (ص):
1. قاسم. او پیش از بعثت پیامبر اكرم(ص) تولد یافت. از این رو پیامبر(ص) را ابوالقاسم نامیدند.

 
2. عبدالله. این كودك چون پس از بعثت به دنیا آمده بود، وى را طیّب» و طاهر» مى‏گفتند.

 

3. ابراهیم. او در اواخر سال هشتم هجرى متولد شد و در رجب سال دهم هجرى وفات یافت.

 
عبدالله و قاسم از خدیجه كبرى (س) و ابراهیم از ماریه قبطیه متولد شدند. وهرسه آنان در سنین كودكى از دنیا رفتند.

 

ب) دختران حضرت محمد (ص):

1. زینب (س). 2. رقیه (س). 3. ام كلثوم (س). 4. فاطمه زهرا (س).


دختران حضرت محمد (ص) همگى از حضرت خدیجه(س) متولد شدند و تمام فرزندان رسول خدا(ص) جز فاطمه زهرا (س) پیش از رحلت آن حضرت، از دنیا رفته بودند. تنها فرزندى كه از آن حضرت در زمان رحلتش باقى مانده بود، فاطمه زهرا(س)، آخرین دختر وى بود. این بانوى مكرّمه، افتخار بانوان عالم، بلكه همه انسان‏ها و مورد تقدیس و تكریم فرشتگان عرشى است. همو است كه مادر سبطین و امّ الأئمة المعصومین(ع) است.

 

 گرچه پیامبر اسلام(ص) به تمام خاندان مؤمن خویش علاقه‏مند بود، اما در میان همسرانش بیش از همه، به خدیجه كبرى (س) و در میان فرزندانش بیش از همه، به فاطمه زهرا (س) علاقه‏مند بوده و اظهار محبت و لطف میفرمود.

 

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

 

آغاز بعثت حضرت محمد (ص):
محمد امین ( ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نیاز با آفریننده جهان می پرداخت و در عالم خواب رؤیاهایی می دید راستین و برابر با عالم واقع . روح بزرگش برای پذیرش وحی - کم کم - آماده می شد .

 

درآن شب بزرگ جبرئیل فرشته وحی مأمور شد آیاتی از قرآن را بر محمد ( ص ) بخواند و او را به مقام پیامبری مفتخر سازد . سن محمد ( ص ) در این هنگام چهل سال بود . در سکوت و تنهایی و توجه خاص به خالق یگانه جهان جبرئیل از محمد ( ص ) خواست این آیات را بخواند : " اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم . الذی  علم بالقلم . علم الانسان ما لم یعلم " . یعنی : بخوان به نام پروردگارت که آفرید . او انسان را از خون بسته آفرید . بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است . خدایی که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت . به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست .

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

حضرت محمد (ص) - از آنجا که امی و درس ناخوانده بود - گفت : من توانایی  خواندن ندارم . فرشته او را سخت فشرد و از او خواست که " لوح " را بخواند . اما همان جواب را شنید - در دفعه سوم - محمد ( ص ) احساس کرد می تواند " لوحی " را که در دست جبرئیل است بخواند . این آیات سرآغاز مأموریت بسیار توانفرسا و مشکلش بود .

 

جبرئیل مأموریت خود را انجام داد و محمد ( ص ) نیز از کوه حرا پایین آمد و به سوی خانه خدیجه رفت . سرگذشت خود را برای همسر مهربانش باز گفت . خدیجه دانست که مأموریت بزرگ " محمد " آغاز شده است . او را دلداری و دلگرمی داد و گفت : " بدون شک خدای مهربان بر تو بد روا نمی دارد زیرا تو نسبت به خانواده و بستگانت مهربان هستی و به بینوایان کمک می کنی و ستمدیدگان را یاری می نمایی " . سپس محمد ( ص ) گفت : " مرابپوشان " خدیجه او را پوشاند .

 

حضرت محمد (ص) اندکی به خواب رفت . خدیجه نزد " ورقة بن نوفل " عمو زاده اش که از دانایان عرب بود رفت ، و سرگذشت محمد ( ص ) را به او گفت . ورقه در جواب دختر عموی خود چنین گفت : آنچه برای محمد ( ص ) پیش آمده است آغاز پیغمبری  است و " ناموس بزرگ " رسالت بر او فرود می آید . خدیجه با دلگرمی به خانه برگشت .

  

معراج حضرت محمد (ص):
پیش از هجرت به مدینه که در ماه ربیع الاول سال سیزدهم بعثت اتفاق افتاد، دو واقعه در زندگی حضرت محمد (ص) پیش آمد که به ذکر مختصری از آن می پردازیم : در سال دهم بعثت "معراج " پیغمبر اکرم (ص ) اتفاق افتاد و آن سفری بود که به امر خداوند متعال و بهمراه امین وحی (جبرئیل ) و بر مرکب فضا پیمایی به نام "براق " انجام شد.

 

حضرت محمد (ص) این سفر با شکوه را از خانه ام هانی خواهر امیر المومنین علی (ع ) آغاز کرد و با همان مرکب به سوی بیت المقدس یا مسجد اقصی روانه شد، و از بیت اللحم که زادگاه حضرت مسیح است و منازل انبیا (ع ) دیدن فرمود.

 

سپس سفر آسمانی خود را آغاز نمود و از مخلوقات آسمانی و بهشت و دوزخ بازدید به عمل آورد، و در نتیجه از رموز و اسرار هستی و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بی پایان حق تعالی آگاه شد و به "سدرة المنتهی " رفت و آنرا سراپا پوشیده از شکوه و جلال و عظمت دید. سپس از همان راهی  که آمده بود به زادگاه خود "مکه " بازگشت و از مرکب فضا پیمای خود پیش از طلوع فجر در خانه "ام هانی " پائین آمد.

 

به عقیده شیعه این سفر جسمانی بوده است نه چنانکه بعضی  گفته اند. در قرآن کریم در سوره "اسرا" از این سفر با شکوه بدین صورت یاد شده است : "منزه است خدایی که شبانگاه بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد اقصی که اطراف آن را برکت داده است سیر داد، تا آیتهای  خویش را به او نشان دهد و خدا شنوا و بیناست ". در همین سال و در شب معراج خداوند دستور داده است که امت پیامبر خاتم (ص ) هر شبانه روز پنج وعده نماز بخوانند و عبادت پروردگار جهان نمایند، که نماز معراج مومن است .

 
اصحاب و یاران حضرت محمد (ص):
پیامبر اسلام(ص) چه در مكّه معظمه و چه در مدینه، داراى اصحاب و یاران باوفایى بود كه برخى از آنان پیش از آن حضرت و برخى دیگر پس از ایشان از دنیا رفتند و تعداد آنان به هزاران نفر مى‏رسد. در این جا به نام برخى از صحابه مشهور آن حضرت اشاره می‏شود:

 
1. على بن ابى‏طالب(ع).

2. ابوطالب بن عبد المطلب.

3. حمزة بن عبدالمطلب.

4. جعفربن ابى‏طالب.

5. عباس بن عبدالمطلب.

6. عبداللّه بن عباس.

7. فضل بن عباس.

8. معاذبن جبل.

9. سلمان فارسى.

10. ابوذر غفارى (جندب بن جناده).


11. مقداد بن اسود.

12. بلال حبشى.

13. مصعب بن عمیر.

14. زبیر بن عوام.

15. سعد بن ابى وقاص.

16. ابو دجانه.

17. سهل بن حنیف.

. سعد بن معاذ.

19. سعد بن عباده.

20. محمد بن مسلمه.


21. زید بن ارقم.

22. ابو ایوب انصارى.

23. جابر بن عبدالله انصارى.

24. حذیفة بن یمان عنسى.

25. خالد بن سعید اموى.

26. خزیمة بن ثابت انصارى.

27. زید بن حارثه.

28. عبدالله بن مسعود.

29. عمار بن یاسر.

30. قیس بن عاصم.


31. مالك بن نویره.

32. ابوبكر بن ابى قحافه.

33. عثمان بن عفان.

34. عبدالله بن رواحه.

35. عمر بن خطّاب.

36. طلحة بن عبیدالله.

37. عثمان بن مظعون.

38. ابو موسى اشعرى.

39. عاصم بن ثابت.

40. عبدالرحمن بن عوف.


41. ابوعبیده جراح.

42. ابو سلمه.

43. ارقم بن ابى ارقم.

44. قدامة بن مظعون.

45. عبدالله بن مظعون.

46. عبیدة بن حارث.

47. سعید بن زید.

48. خَبّاب بن اَرَت.

49. بریده اسلمى.

50. عثمان بن حنیف.

51. ابو هیثم تیهان.

52. ابىّ بن كعب.

  

تاریخ و سبب رحلت حضرت محمد (ص):

دوشنبه 28 صفر، بنا به روایت بیشتر علماى شیعه و دوازدهم ربیع الاول بنا به قول اكثر علماى اهل سنّت، در سال یازدهم هجرى، در سن 63 سالگى، در مدینه بر اثر زهرى كه زنى یهودى به نام زینب در جریان نبرد خیبر به آن حضرت خورانیده بود. معروف است كه پیامبر اسلام(ص) در بیمارىِ وفاتش مى‏فرمود: این بیمارى از آثار غذاى مسمومى است كه آن زن یهودى پس از فتح خیبر براى من آورده بود.

 

محل دفن حضرت محمد (ص):

مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى) در همان خانه‏اى كه وفات یافته بود. هم اكنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبى قرار دارد.


۱) یک فروند هواپیما در مرز آمریکا و کانادا سقوط می‌کند. بازماندگان از سقوط را در کجا دفن می‌کنند؟

کانادا – آمریکا – هیچ‌کدام

۲) یک خروس در بام خانه‌ای که شیب دوطرفه دارد، تخم می‌گذارد. این تخم از کدام طرف می‌افتد؟
شمال – جنوب – هیچ‌کدام

۳) خانمی‌عاشق رنگ قرمز است و تمام وسایل‌ او به رنگ قرمز است. او در آپارتمانی یک طبقه که قرمزرنگ است، زندگی می‌کند. صندلی و میز او قرمزرنگ است.تمام دیوارها و سقف آپارتمان قرمزرنگ هستند. کفپوش آپارتمان و فرش‌ها نیز قرمزرنگ هستند.تلویزیون هم قرمز رنگ است. سریع پاسخ دهید که پله‌های آپارتمان چه رنگی هستند؟
قرمز – آبی – هیچ‌کدام

۴) پدر و پسری را که در حادثه رانندگی مجروح شده بودند، به بیمارستان می‌برند.پدر در راه بیمارستان فوت می‌کند ولی پسر را به اتاق عمل می‌برند. پس از مدتی دکتر می‌گوید من نمی‌توانم این شخص را عمل کنم، به علت اینکه او پسر من است.آیا به نظر شما این داستان می‌تواند صحت داشته باشد؟
آری – خیر – هیچ‌کدام

۵) اگر چهار تخم‌مرغ، آرد، وانیل، شکر، نمک و بیکینگ پودر را با همدیگر مخلوط کنید، آیا کیک خواهید داشت؟
آری – خیر – هیچ‌کدام

۶) آیا می‌توانید از منزلتان بالاتر پرش کنید؟
آری – خیر – هیچ‌کدام

۷) یک کیلوگرم آهن چند گرم سنگین‌تر از یک کیلو گرم پنبه است؟
۱گرم – ۱۰۰گرم – هیچ‌کدام

۸) مردی به طرف یک پلیس که در حال جریمه کردن اتومبیل بود، می‌رود و التماس می‌کند که پلیس جریمه نکند ولی آقای پلیس قبول نمی‌کند. به پلیس نه یک بار بلکه هشت بار بد دهنی می‌کند.جواب دهید که این مرد چند بار جریمه خواهد شد؟
۸ بار – ۹بار – هیچ‌کدام

۹) اگر تمام رنگ‌ها را با هم مخلوط کنید، آیا رنگین کمان خواهیم داشت؟
آری – خیر – هیچ‌کدام

۱۰) گرگی به بالای کوه می‌رود تا غرش شبانه‌اش را آغاز کند.چه مدت طول می‌کشد تا به بالای کوه برسد؟
دو‌شب – پنج‌شب – هیچ‌کدام

۱۱) اگر به‌طور اتفاقی وارد کودکستان دوران کودکی‌تان شوید، آیا قادر به خواندن نوشتن و انجام جدول ضرب خواهید بود؟
آری – خیر – هیچ‌کدام

۱۲) آیا امکان دارد یک نفر سریع‌تر از رودخانه می‌سی‌سی‌پی شنا کند؟
آری – خیر – هیچ‌کدام

۱۳) آقای بیل اسمیت و خانم ژانت اسمیت از هم طلاق می‌گیرند. پس از مدتی خانم ژانت اسم اولیه خود را پس می‌گیرد.با این حال، پس از پنج سال با اینکه هنوز از آقای بیل اسمیت طلاق گرفته است، دوباره خانم ژانت اسمیت می‌شود. آیا این قضیه امکان‌پذیر است؟
آری – خیر – هیچ‌کدام

۱۴) آقای جیم کوک مشکوک به قتل است ولی وقتی که پلیس از او سوال می‌کند که در موقع قتل کجا بوده است، آقای جیم می‌گوید در خانه مشغول تماشای سریال مورد علاقه‌ام بوده‌ام. حتی جزئیات سریال را برای پلیس شرح می‌دهد.آیا این موضوع ثابت می‌کندکه آقای جیم بی‌گناه است؟
آری – خیر – هیچ‌کدام

۱۵) یک شترمرغ تصمیم می‌گیرد که به وطنش بازگردد.چه موقع برای پرواز او به جنوب مناسب است؟
بهار – پاییز – هیچ‌کدام

۱۶) جمله بعدی صحت دارد.جمله قبلی غلط است.آیا این قضیه منطقی است؟
آری – خیر – هیچ‌کدام

۱۷) آیا امکان دارد که یک اختراع قدیمی‌قادر باشد که پشت دیوار را به ما نشان دهد؟
آری – خیر – هیچ‌کدام

۱۸) اگر بخواهید یک نامه به دوست‌تان بنویسید، ترجیح می‌دهید با شکم پر یا با شکم خالی بنویسید؟
پر – خالی – هیچ‌کدام

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
جواب چیستان های بالا
.

جواب معما و چیستان های قسمت اول بالا

۱) هیچ کدام. بازماندگان که زنده هستند نیازی به دفن کردن ندارند.
۲) هیچ کدام.خروس که تخم نمی‌گذارد!
۳)هیچ کدام.آپارتمان یک طبقه که راه پله ندارد!
۴) آری. اگر این سوال را نتوانستید جواب دهید، وای بر شما.دکتر یک خانم جراح است یعنی این شخص مادر پسر است!
۵) خیر، شما پیش از اینکه کیک داشته باشید باید آن را بپزید !
۶) آری،.بپرید و ببینید که خانه شما چقدر می‌پرد!
۷) هیچ کدام. یک کیلوگرم آهن با یک کیلوگرم پنبه به طور دقیق برابر هستند.
۸) هیچ کدام. خودرو به آن مرد تعلق ندارد.
۹) خیر.رنگ خاکستری خواهید داشت.
۱۰) هیچ‌کدام. گرگ پیشتر بالای کوه است.
۱۱) آری، شما فقط از کودکستان دیدن می‌کنید و با همین شرایطی که الان دارید فقط وارد کودکستان شده‌اید.
۱۲) آری، چون که رودخانه‌ها که قادر به شنا کردن نیستند!
۱۳) آری ژانت با یک آقای دیگر که فامیل‌اش اسمیت بوده، ازدواج کرده است.
۱۴) خیر.چون که ممکن است این سریال تکراری باشد و او پیشتر این سریال را دیده باشد.
۱۵) هیچ کدام.شتر مرغ که قادر به پرواز نیست.
۱۶) هیچ کدام. چون که جملات متضاد هم هستند.
۱۷) آری.پنجره یک اختراع قدیمی‌است که به وسیله آن می‌توان پشت دیوار را مشاهده کرد!
۱۸) هیچ کدام.بهتر است که یک نامه عاشقانه را با قلم و کاغذ بنویسید و با شکم نمی‌توان نامه نوشت!


دوستان عزیز نظراتتونو برای ما بفرستید ما منتظریم


بهنام تشکر ۴ بهمن سال ۱۳۵۵ (۲۴ ژانویه ۱۹۷۷) از خانواده‌ای آذری در بندر انزلی دیده به جهان گشود. او در سال ۱۳۷۵(۲۰ سالگی) همراه با خانواده اش از بندر انزلی به ساری مهاجرت کرد و از همان سال فعالیت تئاتری خود را در ساری با بازی در نمایش کمدی میرزا فرفره آغاز کرد. وی دارای یک پسر به نام کاوه می‌باشد.

او دارای مدرک لیسانس اقتصاد بازرگانی از دانشگاه فیروزکوه است. او با بازی در نقش دکتر نیما در ساختمان پزشکان به شهرت رسید.


 تولد و تحصیلات:  محمد ابراهیم روز دوازدهم فروردین 1334 در شهر رضا در خانواده محروم اما متدین و پرهیزکار پا به عرصه هستی گذاشت و پیش از تولد او پدر و مادرش به کربلای حسینی مشرّف شدند گویی مادر شهید شهادت را در فضای جان بخش  حرم اباعبدا. الحسین» در رگ و جان فرزندش دمید. همّت فرزندی کوشا و جدّی: ابراهیم از همان دوران کودکی جّدی و کوشا بود، اخلاق و رفتار کودکان را نداشت. به بازی های کودکانه علاقه ای نشان نمی داد و مانند بزرگترها رفتار میکرد. وقتی بچه ها برای بازی به دنبالش می آمدند نمی رفت و می گفت: باید به مادرم کمک کنم و پس از هر سال تحصیل سرکار می رفت و تابستان ها کار می کرد ودر میوه فروشی کار می کرد و دوست داشت همیشه کارهای سخت انجام دهد، برای همین به میوه فروشی می رفت.
فعالیت های شهید پیش از پیروزی انقلاب اسلامی: 
در سال 1352 پس از دریافت دیپلم در دانش سرای اصفهان به تحصیل ادامه داد پس از گرفتن مدرک تحصیلی به سربازی رفته و در آنجا با سمت مسئول آشپزخانه مشغول انجام وظیفه شد. او از این دو سال به عنوان تلخ ترین دوران زندگی یاد می کرد. پس از سربازی در روستاهای اطراف زادگاه خود به معلمی روی آورد. ابراهیم در این مدت با چند متعهّد آشنا شد و با آنان ارتباط نزدیک برقرار کرد و از طریق آنان با شخصیت حضرت امام خمینی(ره) بیشتر آشنا شد. 
فعالیت های شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی: 
در تشکیل کمیته انقلاب و سپاه پاسداران شهررضا نقش اساسی ایفا کرد. و فعالیت های مهمی در زمینه مسائل فرهنگی برای قشر جوانان انجام داد.
حاج همّت در خرداد 1359 برای مقابله با ضد انقلاب به کردستان اعزام شد. همت مدتی به عنوان مسئول روابط عمومی سپاه پاوه مشغول بود و به خاطر بروز لیاقت و توانمندی بالای نظامی به عنوان فرمانده سپاه پاوه برگزیده شد. 
فعالیت های شهید در دوران دفاع مقدس: 
شهید همت به همراه حاج احمد متوسلیان به دستور فرمانده کل سپاه مأمور تشکیل تیپ محمد رسول الله(ص) شدند حاج احمد به عنوان فرمانده تیپ و شهید حاج همت به عنوان مسئول ستاد تیپ فعالیت می کردند. 
حاج همت در عملیات مسلم بن عقیل و محرّم با مسئولیت فرمانده قرارگاه نافر برعهده داشت. او در مدّت فرماندهی تیپ محمد رسول ا.(ص) که بعد به لشکر 27 تبدیل شد در چندین عملیات به صورت خط شکن وارد شد و برگهای زرینی از تاریخ حماسه و افتخار دفاع مقدّس را به نگارش در آورد. 
ویژگی های اخلاقی: 
او جز به خدا و رضای حق به چیز دیگر نمی اندیشید. او انسانی بودکه برای خدا کار می کرد و بالاترین اعمال را هم داشت و فضیلت هر انسان مؤمنی این است که این دو ویژگی را داشته باشد یکی اخلاص و دیگری عمل. 
خاطرات همسر شهید:
حاج همت مثل مالک اشتر بود که در عین خضوع و خشوعی که در مقابل خدا و برابر برادران دلاور بسیجی داشت در مقابله با دشمن کافر همچون شیر غرّنده و همچون شمشیر برّنده بود. جان کلام آن که آنچه خوبان همه داشتند او یک جا داشت و هنگامی که اطمینان نداشت غذای مناسب به نیروهای خط مقدّم جبهه رسیده باشد لب به غذا نمی زد و در خانه هم که بود اجازه نمی داد دو جور غذا سر سفره بگذارم و هنگامی که صدای اذان را می شنید آرام و بی صدا می رفت و مشغول نماز می شد. به ندرت نمازی از حاجی می دیدیم که در آن نماز اشک نریزد.
بازگشت وی پس از آزادسازی خرمشهر: 
همسر شهید: خبر آمدنش را داشتم در خانه پدرش به انتظار ماندم روز 13 خرداد وارد شهرضا شد دلم برای او تنگ شده بود. و می خواستم هر چه زودتر او را ببینم. وقتی آمد نزدیک به 8 نفر از هم سنگران رزمنده خود را همراه آورده بود و آنها با علاقه تمام دور حاجی را گرفته بودند و یک راست وارد اتاق پذیرایی شدند تا چند ساعت او را ندیدم و از دست حاجی شدیداً گله مند شدم و بعداً حاجی به خاطر این انتظار از من عذرخواهی کرد.
حضور شهید در زندگی:
زمان عملیات والفجر مقدماتی بود که حاجی زمزمه شهادت دشات زمان خداحافظی با حاجی من خیلی گریه کردم بچه هم خواب بود گفتم بچه مان به این زودی یتیم می شود حاجی گفت ما پیرو مکتبی هستیم که پیغمبرش که اشرف مخلوقات است یتیم به دنیا آمد». 
خبر شهادت: 
اوایل اسفند 1362 پدرم ما را به اصفهان برد حاجی روز شانزدهم اسفند ماه 1362 ساعت 30/4 بعدازظهر تلفن کرد چندین بار گفت خیلی دلم برای شما تنگ شده است اگر وقت کردم 24 ساعته به دیدنتان می آیم اگر نشد کسی را به دنبالتان بفرستم شما حاضرید به اهواز بیایید من چند ساعت شما را ببینم من هم گفتم آرزو دارم که تورا ببینم اما دیدم تا 3 و 4 روز خبر نشد و ما هم نگران شدیم بعد نتیجه گرفتم که خودمان برویم در داخل اتوبوس که بودیم رادیوی مینوبوس روشن بود زنگ ساعت دو بعدازظهر و اخبار بلند شد گوینده خبرها را خوانده و یکی از آنها خبر شهادت حاجی بود. (24 اسفند 1362). 
جنازه حاجی شکل عادی نداشت صورت او جراحت شدیدی برداشته بود وقتی جنازه حاجی را دیدم از دنیا بدم آمد چون او عزیز ترین کس من بود. 
حاج همت به روایت همرزمان:
شهید حجت الاسلام محلّاتی (ره) نماینده امام در سپاه:
او انسانی بود که برای خدا کار می کرد و بالاترین اعمال را داشت فضیلت هر مؤمنی این است که دو چیز داشته باشد یک اخلاص و عمل بعد اگر بخواهیم اعمال را درجه بندی کنیم می بینیم آن کس که عملش خالص تر و سخت تر بود پیش خدا مهم تر و عزیزتر است شهید همت سخت ترین کارها را در لشکر و جبهه و . بر عهده می گرفت مردی با ایمان و با اخلاص بود.
حاج همت در نگاه سردار رحیم صفوی: 
حاج همت در میدان جنگ و تقوا شهادت و ایثار فداکاری و گذشت گوی سبقت از همگان ربوده بود او معلمی بود آگاه و روشنفکر هر چه از معلم بزرگ خود رهبر کبیر امام خمینی(ره) فرا می گرفت در نهایت اخلاص و تواضع با بیانی شرین و شیوا به برادران بسیجی و پاسدار خود انتقال می داد. 
حاج همت به روایت شهید عباس کریمی: 
فعالیت شهید همت در پاوه به ویژه در پاک سازی گروه اشرار و ضد انقلاب بی نظیر و حیرت زا بود درباره او صحبت کردن کار هر کسی نیست و حتی قلم هم عاجز است وتاریخ هم عاجز است که این ها را ثبت و ضبط کند چون او مرد والایی بود و در تاریخ انقلاب نمونه است. 
خاطرات همرزمان: 
شجاعت حاج همت:
یکی از شب ها عملیات مسلم بن عقیل همراه حاج همت رفتم تا سری به منطقه آزاد شده بزنیم من راننده بودم رفتیم تااین که احساس کردم به منطقه ای رسیده ایم که امکان جلو رفتن نیست حاجی پیاده شد من هم پیاده شدم و تازه متوجه شدیم وارد یک معبر مین شده ایم که تنها به اندازه عبور یک ماشین پاک سازی شده است. 
حاج همت در پاک روی دست ما زده بود:
متوسلیان می گفت: من خیال می کردم خودم آدم جسوری هستم اما حاج همت روی دست ما زده بود او یک سری از تصاویر کوچک برچسب دار حضرت امام را توی جیب گذاشته بودهر چند لحظه ای یک بار کاغذ پشت یکی از آنها را جدا می کرد و در حالی که برچسب در کف دستش مخفی کرده بود به طرف مأموران پلیس سعودی می رفت و با آنها صحبت می کرد و عکس امام را در روی کلاه کاسکت سفید رنگ مأموران پلیس سعودی می چسباند. پلیس هم که از علت خنده شدید مردم بی خبر بود دائم به آنها چشم غرّه می رفتند، در آن رو حدود 56 نفر از مأموران قلدر سعودی ندانسته به توفیق تبلیغ تصویر حضرت امام مفتخر شدند. 
گلی در آغوش زمین: 
ایشان دائم از خدا، ایمان، صداقت و دوستی می گوید همیشه می گفت اگر هر کاری می کنید برای خدا باشد پیروزی از آن ما خواهد بود او می گفت: همه کارهایمان باید برای خدا باشد جنگمان برای خدا باشد همه چیز ما برای خدا باشد حتی خوابیدنمان هم برای خدا باشد، اگر همه کارها برای خدا باشد چه بکشیم و چه کشته شویم پیروز هستیم. و آدم را به یاد جمله امام علی(ع) می انداخت که تزول البیان ولا تزول  اگر کوه ها تکان خوردند تو تکان نخور. مردی که من آنجا دیدم به بالاترین مقامات معنوی رسیده بود. 
زندگی ساده:
سال 61 حاج همت همراه لشکر 27 محمد رسول ا.(ص) عازم سوریه شد وقتی برگشت از او پرسیدم. وضع آنجا چطور بود؟ پاسخ داد: وقتی به آنجا رسیدیم دیدیم یک تشریفات حسابی راه انداخت اند و سفره رنگین چند متری انداخته بودند. گفتیم: این چه بساطی است راه انداخته اید؟ گفتند: بالاخره شما فرمانده هستید ما می خواستیم شأن فرمانده را رعایت کنیم. گفتیم فرمانده کسی است که حضرت علی(ع) می فرماید باید حداقل لوازم زندگی را داشته باشد و داخل تشریفات نشویم. شما با این تشریفاتی که دور خودتان راه انداخته اید چطور می خواهید با اسرائیل مبارزه کنید.
فرمانده فرهنگی: 
حاج همت پیش از آن که یک فرمانده نظامی باشد یک عنصر ایمانی و فرهنگی بود حاجی معتقد بود که جنگ ما براساس اعتقاد بوده و اگر بنا است بین آموزش نامی و عقیدتی به یکی بیشتر ارزش بدهیم آن آموزش عقیدتی است او یک نیروی عقیدتی و فرهنگی بود تا یک فرمانده نظامی.
تماس برادر محسن رضایی فرمانده کل سپاه با حاج همت: 
رضایی: همت همت از محسن. همت: همت به گوشم محسن. رضایی: سلام علیکم حالت چطور حاجی؟ همت: سلام از ما مخلصیم خسته نباشید. رضایی: یک سفر به حج رفتی حالا کربلایی هم می خواهی بشوی. همت: مخلصیم قربان مخلصیم ما جاده باز کن هستیم. رضایی: وضعتان چطور حاجی؟ همت: خوبه طرف دژ بچه ها به حدّ نهایی رسیده اند گفتیم جای پایشان را محکم کنند فقط زودتر تیپ 71 ولی عصر(عج) بیاید و به ما وصل شود الان هم می خواهیم از این خرچنگهای خودی کم کم برایشان بفرستیم. بروید پهلوی آنها فقط سمت چپ ما یک مقدار راه آن دور است برای همین با مشکل مواجه شدیم که داریم برای رفع آن اقدام می کنیم.
تماس حاج همت با حسن باقری فرمانده قرارگاه نصر: 
همت: حسن، همت. باقری: حسن. همت: حسن جان حاج احمد اعلام کرده که ما دیگر در آنجا [جاده آسفالت اهواز – خرمشهر] نمی توانیم بمانیم چه کنیم. باقری: به گوش باش. همت: آقا این جواب ما را ندادی حاج حمد می گوید آنجا فشار زیاد است ما چه کنیم کاری دیگر از دست ما بر نمی آید. احمد می گوید: آنجا دیگر برای ما غیر قابل ماندن شده فشار خیلی سنگین است حتی من به احمد گفتیم برایش نیروی کمکی بفرستم او گفت نه آن هم دردی را دوا نمی کند.
تماس شهید محمد بروجردی با حاج همت: 
مقارن ساعت 6 بامداد روز دوشنبه دوم فروردین 1361 به ناگاه صدایی گرم و سخت آشنا از بی سیم مرکز پیام قرارگاه تاکتیکی جبهه نصر شنیده شد صاحب این صدا محمد بروجردی بود او با این که مسئولیت دشوار فرماندهی سپاه منطقه هفت کشوری را بر عهده داشت هیچ گاه از تحولات دیگر جبهه های نبرد غفلت نمی ورزید. 
تماس حاج همت با متوسلیان:
همت: حسن چه می گفت؟ متوسلیان: نمی دانم چه بگویم. می گوید نصر – یک» و نصر – سه» مقداری معطل شده اند ولی قول داده اند شروع کنند.حاج همت: تازه می خواهند شروع کنند؟ اگر صبح بشود.
متوسلیان: من هم همین را به او گفتم و ا. اگر به صبح بکشد و این ها نتوانند تا آن موقع بچه های خودشان را به جلو بکشانند فقط دیگر خدا می تواند به داد ما برسد. 
تماس محمود شهبازی با حاج همت مرحله اول عملیات الی المقدس»: 
شهبازی: آقا دیگه چه جوری بگم مهمات، مهمات. شهبازی: حاجی جان ما درگیر شدیم و الان مهمات می خواهیم بگو هواپیما فانتوم بلند شود اگر هواپیما بلند نشود جاده بی جاده. بگو هواپیما. حاج همت: آقا جان می دانم آن را هم الان می گوییم به روی چشم. 
بخشی از مذاکرات: 
مشکلات در این جلسه ابتدا همت ضمن تشریح عملکرد تیپ در مراحل اولیه عملیات در خصوص چگونگی حفظ مواضع به دست آمده و ادامه پیش روی به سمت خرمشهر می گوید. همت: دشمن در شمال خونین شهر یک کانال احداث کرده و آن را به رودخانه متصل کرده است طوری که اگر هر زمان احساس خطر بکند می تواند داخل این کانال را آب بیندازد و به این ترتیب راه پیشروی ما را به خونین شهر سد کند. پس این منطقه نقطه بسیار خوبی برای دفاع و پشتیبانی محسوب می شود چون در مرحله بعدی عملیات که فردا شب آغاز می کنیم پشت این کانال برای ما بهترین نقطه پدافندی خواهد بود و بردن نیروی به خط جلو است تا آسیب کمتری ببینیم. مسئله دوم: توجیه فرماندهان و دسته هاست که با این وقت کمی که داریم چطوری میخواهیم آنها را توجیه کنیم و آشنایی و توجیه نیروها خیلی مهم است دفعه پیش با کمبود اسلحه و فانسقه و قمقمه و غیره داشتیم و باید طوری باشد که این مشکلات برطرف شود. 
مصاحبه های شهید: 
محمد ابراهیم همت قائم مقام تیپ 27 در شب عملیات  می گوید: پل شماره یک که شهید بهشتی نامگذاری شده بود ساعت سه بعدازظهر روز پنجشنبه 9 اردیبهشت به طور آزمایشی روی رودخانه کارون نصب شد و آزمایش کردیم و آماده بردار روی این پل شناور منطقه ها قرار بود چهارده تیپ حرکت کنند و به ساحل غربی رودخانه بروند و لشکر 21 حمزه به علاوه تیپ 7 ولی عصر(عج) دزفول و در مجموع چهارده گردان ادوات و خودروها خواهند از روی همین پل شناور عبور کنند و دو تانک و 11 گردان هم می بایست که عبور کنند یک موضع توپخانه دشمن هم حدود چهل قبضه توپ 130 م.م در غرب جاده واقع شده بود و دو گردان می بایست به سراغ مواضع آن چهل و پنج دستگاه تانک مستقر در غرب جاده آسفالت می رفتند و آنها را درگیر می کردند و گردانهای مسلم بن عقیل و عمّار یاسر را مأمور درگیری و انهدام  این تانک ها کرده بودند. 
دوشنبه دوازده اردیبهشت 1361 شهرک اتمی دار خوین:
محمد ابراهیم همت جانشین وقت فرماندهی تیپ 27 محمد رسول ا.(ص) طی مصاحبه ای ضمن تشریح مراحل و تشکیل و سازماندهی مجدد تیپ در ورای فرجام نبرد فتح درباره استعداد و توان رزمی بالای عناصر ستادی یگان مزبور می گوید برادر شهبازی مسئول سپاه استان همدان و حسن همدانی این دو نفر کادر قوی هستند که مسئول محور اول هستند. 

سخنرانی شهید همت :
متن سخنرانی حاج محمد ابراهیم همت فرمانده لشکر 27 محمد رسول ا. (ص) برای بسیجیان دریادل پیش از عملیات پیروزمند والفجر(ع):
سقوط رژیم شاه به واسطه آن حرکت عظیم و آن شتاب سریع و پویای انقلاب اسلامی چنان امریکای جنایتکار را به وحشت انداخت که قدرت تفکر و خلاقیت و طراحی منسجم و منظم را از آمریکا گرفت به قول امام اسرائیل غده سرطانی است و قبل از آن هم مصر تأمین کننده خواسته های نظامی و اقتصادی و ی ابر قدرت جنایتکار امریکا در منطقه خلیج فارس و کلاً خاورمیانه بود. 
نبرد خیبر به روایت حاج محمد ابراهیم همت: 
حاج همت: ما هر چه داریم از شهیدان گران قدرمان داریم و انقلاب خونبارمان نیز مرهن خون این عزیزان است . امروزه جامعه انقلابی ما چه در خیابان و چه در مسجد و مدرسه و چه در منزل و بیرون منزل همه صحبت از جنگ و صحبت از خیبر دارند. تاکنون قسمت کوچکی از آن عملیات بزرگ انجام شده که بسیار حائز اهمیت است انشاء ا. تعالی باید از این مسیر با همه اهداف متعالی انسانی و اسلامی از پیش تعیین شده برسیم.
عملیات رزمندگان اسلام برای تصرف جزیره مجنون عملیات خیبر»:
رزمندگان دلاور سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به منظور غافل گیر نمودن دشمن و انهدام نیروهای سپاه سوم دشمن و استفاده از ضعف و ناتوانی او در عملیات آبی و خاکی و . عملیات خیبر را در این منطقه انجام دادند رزمندگان با سرعت عمل از چند محور با عبور از میان ناوهای انفجاری و در یک حمله بی امان موفق شدند چند روستای عراقی را آزاد کنند و تعدادی از یگان های مستقر در جزیره را به هلاکت برسانند. 
نخستین وصیت نامه:
بسم ا. الرحمان الرحیم هر چه داریم از شهدا داریم و انقلاب حاصل خون شهیدان است، هر شب ستاره ای به زمین می افتد و باز این آسمان غمزده غرق ستاره است. مادر جان می دانی تو را بسیار دوست دارم و می دانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت است و چقدر عشق به شهیدان دارد. مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلاً از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار. خواهران و برادرام و همچنین پدرم مرا ببخشید و از شما می خواهم که راهم را ادامه دهید.
وصیت نامه دوم شهید:
به نام خدا. نامی که هرگز از وجودم دور نیست و پیوسته با یادش آرزوی وصالش را در سر داشتم سلام بر حسین(ع) سالار شهیدان اسوه و اسطوره بشریت مادر گرامی و همسر مهربانم پدر و برادرمان عزیزم درود خدا بر شما باد که هرگز مانع حرکتم در راه خدا نشدید چقدر شما ها صبورید خودتان می دانید که من چقدر به شهیدان عشق می ورزیدم غنچه هایی که همیشه در حال پرواز به سوی ملکوت اعلایند.
الگوها و اسوه ها:
الگوها و اسوه هایی که معتقد بودند به دادن جای برای گرفتن (بقا و حیات ابدی) و نزدیکی با خدای چرا که انّ ا. اشتری من ا.»: در طول جنگ برادرانی که در عملیات شهید می شدنداز قبل سیمایشان و نورانی می شد و هر بی طرفی احساس می کرد که نوبت شهادت آن برادر فرا رسیده است. 
گلچینی از سخنان شهید همت:
پدر و مادر فرهمند و مهربان واضح است که من هم چونان مردان عادی زندگی را دوست دارم اما دل به دنیا بستن را نمی پسندم به خدای یکتا پناه می برم و از آن عزیز مقتدر مدد و استعانت می جویم تا باری را که بر شانه گرفته ام با سربلندی و سرافرازی به مقصد برسانم تاکنون به چشم خود شاهد در خون غلتیدن بسیاری از عاشوراییان پاک نهاد و حسینیان زمان خود بودم.
توکـل: سعی و کوششتان بر این باشد که در میادین نبرد هرگز خود را گم نکنید بر اعصاب و روحیه والای خود مسلط باشید عقل خودرا بر احساس زودگذر چیره سازید در آن لحظه که آتش توپخانه و خمپاره های دشمن زبون بسان باران پاییزی بر سر و رویتان می بارد تنها به یاد خدا باشید به او پناه ببرید و به خدا توکل داشته باشید. 
جهاد: عزیزانم ساعی و کوشا باشید تا به آنچه که خواسته مشروع شماست و موجب رضایتمندی پروردگار عالمیان است دست یابید بدانید که صحنه جهاد میدان باز و وسیعی است که حصارپذیر نیست و رسیدن به رضوان ا. زمان و مکان نمی شناسد. 
دانشگاه خون و رشادت: از این جنگجویان دلاورکه در صحنه های نبرد حماسه ها آفریدند و پهلوانیها از خود نشان دادند و جهان و جهانیان را به حیرت و شگفتی واداشته اند خارج از این بوم و بر دوره های نظامی گری را در کدامین دانشگاه مترقی جهان گذرانده اند هر شهیدی برای خود یک نمونه و یک الگو و یک تاریخ ساخته است.
خطاب به بسیجیان دلاور: با اعتقاد و باور به شما عزیزان می گویم که من در شب های عملیات در چهره زیبا و ملکوتی خیل کثیری از شما رزمندگان خطوط روشن شهادت را می خواندم شهادت آن و فرزانگان را باور داشتم در چهره آن مردان وارسته نور شهادت موج می زد.
مکتب بسیجی: یک پاسدار و بسیجی لازم است ژرف نگر، موقع شناس، روان کاو و در هر زمینه کامل عیار باشد. یک پاسدار و سپاهی دل خوش نکند و به این که یک نظامی است و یک رزمنده و جنجگو است این خوب است و قابل ستایش و افتخار است اما کافی نیست. پیش از آن که مرگ فرا رسد برای آن لحظه آماده باش.
بسیج در کلام همت: هدف بسیجیان کربلا است. منتهی در راه رسیدن به کربلا هدفهای واسطی هم هستند رسیدن به یک شهر و دو شهر تا کربلا اگر بنا باشد بسیج راه بیفتد و شعار بدهدو حرکت کنند و به سوی کربلا بدون این که کسی با او بجنگد. خب این کربلا عزت ندارد کربلا در راهش، شهید می خواهد و شکست می خواهد و کشته و محاصره کردن می خواهد و باید خودمان را برای سختی ها آماده کنیم.
بسیج از زبان همت: فقط می توانم بگوییم زمانی که شما با خیال راحت و در نهایت آرامش توی خانه خودت خوابیده ای و مشغول استراحت هستی این بسیجیان درون سنگرها مشغول مبارزه هستند در حالی که زیر پایشان خاک  و بالای سرشان آسمان است. 


امیر سرلشگر خلبان شهید عباس بابایی معاون عملیات فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران


چهاردهم آذز1329در شهر قزوین و در خانواده مذهبی به دنیا آمد. از همان كودكی به خاطر هوش فراوانش مورد توجه خانواده و مردم قرار گرفت . در هفت سالگی پا به دبستان گذاشت و دوره ابتدایی را با موفقیت به پایان رسانید. دوره متوسطه را نیز در همان شهر به پایان رسانید و پس از موفقیت در كنكور سراسری در حالی كه در رشته پزشكی پذیرفته شده بود به خاطر علاقه به خلبانی داوطلب تحصیل در دانشكده خلبانی نیروی هوایی ارتش شد. پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی برای تكمیل تحصیلات در سال 1349 به آمریكا رفت . كشور آمریكا با تمام زرق و برقش نتوانست عباس بابایی را كه سال ها در خانواده ای مذهبی رشد كرده بود , جذب خود كند. 
در آمریكا آن چه او را از دیگران متمایز می كرد , پشتوانه مذهبی و ممتاز بودنش در تحصیل بود. به طوری كه در پایگاه ریس » آمریكا , فرمانده پایگاه او را به عنوان كاپیتان تیم والیبال , پایگاه معرفی كرد. 
به گفته شهید بابایی , خلبان شدن او با عنایت خداوند بوده است . درست در زمان فارغ التحصیل شدن , پس از گذراندن تمام مراحل تحصیل , آخرین نفری كه می بایست پرونده فارغ التحصیلی او را امضا كند , فرمانده پایگاه بود. به خاطر گزارش هایی كه به رئیس دانشكده , یك ژنرال آمریكایی داده بودند , می خواست از دادن گواهینامه خلبانی او خودداری كند. درست زمانی كه ژنرال می خواهد رد صلاحیت عباس را زیر پرونده او بنویسد , كسی از بیرون او را صدا می زند , ژنرال پس از بازگشت عباس را در حال نماز می بیند. وقتی علت كارش را می پرسد عباس كامل و مفصل در مورد دین خود پاسخ می دهد. ژنرال پس از چند لحظه سكوت نگاه معنادار به او می كند و می گوید : همه مطالبی كه در پرونده تو آمده , مثل این كه راجع به همین كارهاست , بعد لبخندی می زند و خودنویس را از جیبش بیرون آورده و پرونده را امضا می كند. شهید بابایی بعدها می گوید : آن روز به اولین محل خلوتی كه رسیدم به پاس این نعمت بزرگی كه خداوند به من عطا كرده بود , دو ركعت نماز شكر خواندم . 
پس از باز گشت به ایران به همراه چند نفر دیگر از دوستانش برای پرواز با هواپیمای اف ـ 14 انتخاب و به اصفهان منتقل گردید. شهید بابایی با شروع جنگ آماده خدمت و جانبازی برای اسلام و میهن شد. او در حلول خدمت به خاطر كاردانی و فعالیت شبانه روزی اش در 1360,5,9 ضمن ارتقا به درجه سرهنگ دومی به عنوان فرمانده پایگاه هوایی اصفهان منصوب شد. 
شهید بابایی با بیش از 3000 پرواز كارنامه درخشانی برای خود و میهنش به جا گذاشت . آن چه در آن زمان برای همكارانش عجیب می آمد , وضع ظاهری عباس بود. او با یك بسیجی ساده پوش و بی آلایش قابل تمایز نبود به طوری كه در بیشتر جاها او را به جای یك بسیجی ساده اشتباه می گرفتند. شهید بابایی برای پیشرفت سریع عملیات و دقت در آن تنها به نظارت اكتفا نمی كرد بلكه همواره در عملیات پیش قدم بود و در تمام ماموریت های طراحی شده , برای آگاهی از مشكلات و خطرات احتمالی خود , آنها را آزمایش می كرد. او جزو اولین خلبانانی بود كه عملیات حساس و پیچیده سوختگیری در شب را با مهارت و موفقیت به انجام رساند و در مورخه 1362,9,9 ضمن ترفیع به درجه سرهنگ تمامی , به سمت معاونت عملیات فرماندهی نیروی هوایی منصوب شد و به ستاد فرماندهی در تهران عزیمت كرد. از , ازدواج عباس و دختر دایی اش صدیقه حكمت » سه فرزند به یادگار مانده است , یك دختر به نام سلما » و دو پسر به نامهای حسین و محمد » . 
شهید بابایی پس از چهار سال خدمت در مقام معاونت عملیات نیروی هوایی به علت لیاقت و رشادت هایی كه در دفاع از اسلام و میهن اسلامی از خود نشان داد , در اردیبهشت 1366 به درجه سرتیپی » نایل گردید و در 1366,5,15 در حالی كه قرار بود به همراه همسرش در مراسم حج حضور داشته باشد در سن 37 سالگی در حین یك عملیات برون مرزی به شهادت رسید. 

جوک های جدید و خنده دار

 جوک جدید وخنده دار

یارو به رفیقش می گهمن یه تمساح پیدا کردم چیکارش کنم؟ میگه ببرش باغ وحش. فردا رفقیش می گه بردیش؟ یارومی گه : آره ، تازه امشب هم می خوام ببرمش سینما !

 

یارو با رفیقش به تاکسیمیگن 3 نفر تا تجریش چقدر میگیری؟ راننده میگه: شما که 2 نفر هستید ! یارو میگه:مگه خودت نمیخوای بیای  

 

یارو رفته بوده تئاتر،دوستش ازش می پرسه: چطور بود؟

یارو میگه: خوب بود، ولیآخرش رو نفهمیدم چی شد. قست اول که تموم شد یک پلاکارد نشون دادن که نوشته بود:"پرده دوم، دو سال بعد" من دیگه حوصله نداشتمدو سال صبر کنم اومدم بیرون!

 

تو شهر یارو  شهرداری برای اولین بار چرخ فلک نصب می کنن. یاروبه شهرداری زنگ می زنه می گه دستتون درد نکنه، از وقتی پنکه بزرگه رو نصب کردین هواخیلی خنک شده!

 

یه روز یارو به پسرشمی گه این جوری که تو داری درس می خونی در آینده حتی یه گوساله هم نمی شی

 

یارو میره رستوران بهگارسون میگه آقا جوجه دارید  گارسون میگه بله میگه دونشبدید نمیره  .

 

یارو میمیره. شب اولقبر ۶۲ تا فرشته میان سراغش. ۲ تاشون سوال می کردن ۶۰ تاشون حالیش می کردن!!!

 

یارو  میره کله پاچه فروشی، یارو بهش میگه: قربون چشمبگذارم؟ میگه: نه آقا! حداقل صبر کن من برم قایم شم!

 

یارو  می خواسته بره مغازه میبینه  رودیوار نوشته علی با ماست  حسین با ماست  حسن با ماست  میره تو مغازه میگه آقاببخشید شما ماست خالی ندارید؟

 

یارو  را  برقمی گیره مامانش می گه ننه جون ولش نکن همین بود که باباتو کشت

 

 

یارو خواب میبینهداره بازی میکنه باباش رو میکُشه میره مرحله بعد. از خواب بلند میشه میبینه باباشجلوش نشسته میگه اه سیو نکردم.

 

یارو تا وارد خیابونیکطرفه میشه پلیس میگرتش ، پلیسه میگه کجا با این عجله؟
میگه هر جای می خواستمبرم دیگه دیر شده ببین همه دیگه دارن برمی گردن

 

یارومیره لباس‌فروشی، میگه: ببخشید شلوار نخی دارید؟ میگه: بعله.  یارو میگه: قربونت دو نخ به ما بده!

 

به یارو میگن با حیدر جمله بساز: میگه من رفتنمدرَ خونه ی دوستم هی درَ زدم کسی باز نکرد  میگن نه با آقا حیدر  میگه رفتم آقا   هییییییییی درَ زدم ولی کسی باز نکرد.

مناجاتیارو : خدایا گناهانم را نادیده بگیر همانگونه که دعاهایم را نشنیده می گیری.

 

یارو  میره دکتر میگه : آقای دکتر هیچ کس منو تحویلنمی گیره . دکتره میگه : نفر بعدی !!!

 

بهیارو  میگن اگه تو دریا ه دنبالت کنه چیکار میکنی ؟ میگه میرم بالای درخت   میگن اونجا که درخت نیست میگه مجبورم می فهمی مجبورم

 

یارو  میره بالای پل عابر پیاده داد می زنه حالا منخر،من نفهم، آخه شما اینجا رودخانه می بینید که اومدین روش پل زدین

 

یارو از بچش می پرسه چند سالته ؟میگه 130 ترکه می گه من همسن سال تو که بودم   16017  سالم بود.

 

یارو  پرتغال پوست می کنده ، هیخدا خدا می کرده موز باشه.

 

از یارو می پرسن میدونی چرا روی خیابان ولی عصر این اسمو گذاشتن؟می گه چون صبح و ظهر هیچ خبری نیست  ولی عصر! بیا ببین چه خبرِ

 

پلیس جلوی یارو رو می گیره میگه کارت ماشینَ ، گواهی نامهَ ، بیمه.

میگه چی کار کنم ؟جمله بسازم؟!!!

 

یارو تصادف میکنه پلیس میاد میگه کدومتون مقصرید  یارو می گه به تقصیرم چون که خواببودم.!!!!!!!!!!!!!!

 

یارو  می خواسته نماز بخونهمیگه: الحمد الله رب العالمین خدایا سرتو درد نیارم ولا الضالین.

 

یارو میره مسابقه ی مسابقه قرائت قرآن ، شلوار ورزشی می پوشه.

 

تو  تولد یارو بهش میگن تولدت مبارک !!  میگه خیلی ممنون تولد شما هم مبارک.

 

یارو  را می فرستن دنبالنخود سیاه پیدا میکه.

 

قاضی: چرا با سر زدی توی صورت دوستت؟ یارو : جناب قاضی خودش می خواستهر وقت من را می دید می گفت: یه سری هم به ما بزن.

 

یارو پلیس مخفی می شه الان سه سال ازش خبری نیست

 

به یارو میگن چرا زشتی؟ میگه وقتی کوچک بودم تو بیمارسان عوضمکردن!!!!!!

 

به یارو  میگن متاهلی یامجرد؟

میگه: به نام خدا کشـــــــــــــاورزم

 

یارو  دست می اندازه دور گردننامزدش بلد نیست چی بگه

میگه:گردنتو بشم

 

به یارو میگن خیلی مردی میگه ما بیشتر

 


نسب امام حسین علیه السلام

رهبر نهضت عظیم عاشورا از تباری است که نسل در نسل جزو انبیا و اولیای الهی بوده اند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در توصیف این خاندان می فرمایند: ما اهل بیت از نور آفریده شده ایم و نبوّت در تبار ما تداوم یافته و شاخ و برگ آن در خاندان ما گسترده شده و میوه و ثمره اش نیز در آن به ظهور رسیده است و به عنایت خدای عزّوجل هیچ گونه پلیدی و آلودگی در این تبار راه نیافته است». هم چنین نُه تن از حجت های الهی نیز از نسل امام حسین علیه السلام اند که آخرین آنها منجی عالم بشریت است که جهان را از عدل و داد پر خواهد ساخت.

جدّ مادری امام حسین علیه السلام

جدّ مادری او خاتم انبیاست که از طرف خداوند متعال مشرّف به خطابِ شریفِ لَولاکَ لَما خَلَقْتُ الْاَفْلاک؛ اگر تو نبودی عالم هستی را نمی آفریدم» شده است. آیین و کتاب آسمانی اش جهانی و جاودانی است؛ یعنی پس از او پیامبری مبعوث نشده و نخواهد شد. او در چهل سالگی به رسالت برگزیده شد و بعد از 23 سال تبلیغ و ترویج آیین جهانی اسلام، بدنبال تشکیل اوّلین حکومت اسلامی در 63 سالگی در مدینه منوّره رحلت کرد و برای تداوم هدایت بشر دو امانت گران قدر از خود به جای گذاشت و تصریح فرمود که تا مردم به این دو امانت الهی تمسّک جویند هرگز گم راه نخواهند شد».

پدر بزرگوار امام حسین علیه السلام

پدر امام حسین علیه السلام ، علی بن ابی طالب(ع)، نخستین پیرو پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم از میان مردان است. او از کودکی تحت نظارت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم رشد یافت و به پاس ایمان و تقوایش از سوی خداوند متعال به عنوان وصی و خلیفه رسول و حجّت خدا پس از پیامبر اسلام برگزیده شد. وی ده سال قبل از بعثت در روز سیزده رجب و در درون کعبه چشم به جهان گشود. امامت آن حضرت حدود سی سال طول کشید و حدود چهار سال و نه ماه زمام حکومت مردم را به دست گرفت و در صبح نوزدهم رمضان سال چهل هجری در محراب مسجد کوفه، به ضربت شمشیر ابن ملجم مجروح شد و بر اثر این ضربه در روز بیست و یکم رمضان و در سن 63 سالگی به شهادت رسید.

مادر امام حسین علیه السلام

مادر امام حسین علیه السلام ، دختر رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام است که پدر بزرگوارشان در توصیف او فرمودند: فاطمه سرور ن عالم و نمونه زن کامل و اسوه و الگوی ن امّت من است». این بانوی بزرگوار در سحرگاه روز جمعه بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت در مکه مکّرمه چشم به جهان گشود و در سال دوم هجری با امام علی علیه السلام ازدواج کرد و در سال یازدهم هجری در مدینه منوّره به شهادت رسید. حضرت فاطمه علیهاالسلام در کمالات به مرتبه ای رسیده بود که خداوند متعال او را سبب پیوند بین امامت و نبوّت قرار داد و افتخار مادری یازده امام معصوم را نصیب آن حضرت کرد. با توجّه به ابعاد وجودی مختلف و کمالات والای آن حضرت برای او القاب و نام های زیادی ذکر شده که از جمله آنهاست: صدیقه، طاهره، زکیّه، محدّثه، مبارکه، زهرا و مرضیّه.

تولّد امام حسین علیه السلام

امام حسین علیه السلام در عصر روز پنجشنبه سوم شعبان سال چهارم هجرت در شهر مدینه چشم به جهان گشود و پس از سال ها پرورش در کلاس نبوّت و امامت در سال 61 ه انقلاب عظیم عاشورا را بنیان گذاشت. اسماء بنت عمیس می گوید: پس از به دنیا آمدن دومین فرزند فاطمه علیهاالسلام ، روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به خانه علی علیه السلام آمدند و به من فرمودند: پسرم را نزد من بیاورید. آن گاه من کودک را به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بردم. آن حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفتند و بعد نوزاد را در آغوش گرفته به نوازشش پرداختند. ناگهان اشک از چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم جاری شد. وقتی از علت گریه سؤال کردم، رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: به یاد مصایبی که بعد از من بر این نوزاد وارد خواهد شد، افتادم. او را گروهی ستمگر به نام دفاع از اسلام به شهادت می رسانند».

نام گذاری امام حسین علیه السلام

در فرهنگ اسلامی به مسئله انتخاب نام برای کودک به دلیل آثار معنوی آن و نقش مهمی که در تکوین شخصیت فرد دارد، توجّه خاصّی شده است. از جمله افتخارات ائمه اطهار علیه السلام آن است که برخی از نام ها و القاب آنها را خدا و پیامبر تعیین فرموده اند. در روایتی آمده است که در همان روزهای اوّل تولد امام حسین علیه السلام ، جبرئیل به حضور پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم رسید و فرمود: خداوند تبارک و تعالی بر تو سلام می رساند و می فرماید: از آن جا که علی علیه السلام برای تو همانند هارون برای موسی علیه السلام است مناسب است که این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون شبیر ـ که در عربی حسین» خوانده می شود ـ نام گذاری کنید». به دنبال این پیام الهی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم به خانه حضرت زهرا علیهاالسلام می آیند و سؤال می کنند: آیا برای این نوزاد نامی انتخاب کرده اید؟» علی علیه السلام می فرمایند: ما هرگز در این امر بر شما پیشی نمی گیریم». آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند: نام او را حسین بگذارید».

القاب امام حسین علیه السلام

با توجه به ابعاد مختلف شخصیت امام حسین علیه السلام برای آن حضرت القاب بسیاری ذکر شده که از جمله آنهاست: رشید، طَیِّب، وفیّ، زَکیّ، سعید و سیّد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم اغلب امام حسین علیه السلام را با لقب سَیِّدُ شَبابِ اَهْلِ الجَنَّه» یعنی سرور جوانان بهشت و امیرالمؤمنین علی علیه السلام آن حضرت را با لقب سَیِّدُالشُهداء» یاد می کردند. روی هم رفته برای امام حسین علیه السلام حدود 313 نام و لقب در مجموعه کتاب های سیره ذکر شده است که هر یک از آنها به یکی از کمالات آن حضرت اشاره دارند. برخی دیگر از القاب و کینه های آن حضرت عبارت است از: اباعبدالله، اَبوُالاَئِمَه، السِبْطُ الثانی، الامام الثالث، التابِعُ لِمَرْضاتِ اللّه، و مُبارک.

امامت حضرت حسین علیه السلام

حضرت حسین بن علی علیه السلام پس از شهادت برادر بزرگوارشان، امام حسن مجتبی علیه السلام ، امامت امت اسلامی را عهده دار شدند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در زمان حیاتشان بارها به مسئله امامت آن حضرت تصریح داشتند؛ از جمله روزی در حضور جمعی، در حالی که به حسین بن علی علیه السلام اشاره می کردند، خطاب به مردم فرمودند: این فرزند من امام و پسر امام و برادر امام و پدر امامان شیعه است که نهمین نفرشان قائم آنهاست که هم نام من و هم کنیه من است. او زمین را پس از آن که از ستم پر می شود، از داد پر خواهد ساخت». هم چنین وقتی زمان شهادت امام حسن علیه السلام فرا رسید امام حسن علیه السلام در حضور اهل بیت علیه السلام فرمودند: برادرم حسین، من تو را وصیّ خود قرار دادم و این پیمانی است که از پدر به ما رسیده و او از جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و او نیز از جانب خداوند آن را بیان فرموده است».

امام حسین علیه السلام در مکتب پیامبر اکرم(ص)

امام حسین علیه السلام حدود شش سال و چند ماه از دوران حیات نورانی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را درک کردند و در این مدت همواره از توجهات و محبت های بی دریغ آن حضرت برخوردار بودند و اوّلین درس های زندگی و ارزشمندترین فضیلت های اخلاقی را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم آموختند. عالی ترین و صمیمانه ترین رابطه معنوی و ملکوتی بین پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و امام حسین علیه السلام را می توان در این سخن نورانی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم دید که آن حضرت فرمودند: حسین از من است و من از حسینم».

امام حسین علیه السلام در عهد حکومت پدر

در طول دوره حکومت علی علیه السلام که حدود چهار سال و نه ماه دوام یافت، آن حضرت با انواع حوادث تلخ روبرو شد که وقوع سه جنگ داخلی بزرگ یعنی جمل، صفین و نهروان از جمله آنهاست. امام حسین علیه السلام در تمام این حوادث در صف اوّل یاران علی علیه السلام بودند و برای برطرف ساختن مشکلات ی، اجتماعی و نظامیِ دولتِ نوپای علوی تلاش می کردند؛ برای مثال در آغاز جنگ صفّین وقتی سپاه معاویه شریعه فرات را به تصرّف خود درآورد و مانع دست یابی لشکریان علی علیه السلام به آب شد، سپاهیان آن حضرت در چندین نوبت برای گشودن آب راه به سپاهیان معاویه حمله کردند، ولی موفق به این کار نشدند. امام حسین علیه السلام چون آثار اندوه را در چهره پدر دید، همراه عده ای از سواران به سپاه معاویه حمله کرد و شریعه فرات را از تصرّف آنها خارج و غبار از چهره پدر برطرف ساخت.

امام حسین در دوره امامت امام حسن علیه السلام

امام حسن مجتبی علیه السلام پس از شهادت علی علیه السلام در سال چهلم هجری، به مدت ده سال امامت کردند. در طول این دوران امام حسین علیه السلام همانند یاری مخلص و سربازی وفادار از آن حضرت پیروی می کردند و در تمام پیشامدها در کنار برادر بودند. امام صادق علیه السلام در این باره می فرمایند: امام حسین علیه السلام برای احترام و تجلیل منزلت برادرش امام حسن علیه السلام ، حتی در راه رفتن هرگز جلوتر از آن حضرت راه نرفت و در سخن گفتن بر او پیشی نگرفت».

دوره امامت امام حسین علیه السلام

به دنبال شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام در سال پنجاه هجری، دوره امامت امام حسین علیه السلام شروع شد و تا سال 61 ه ادامه یافت. جامعه اسلامی در این دوره گرفتار حکم رانانی بود که به تخریب اساس جامعه اسلامی و قوانین الهی می پرداختند. امام حسین علیه السلام در فرصت هایی که پیش می آمد، اعمال حکومت را به باد انتقاد می گرفت و مردم را به آینده امیدوار می ساخت و برای حفظ اساس حکومت اسلامی و جلوگیری از پراکندگی صفوف مسلمانان، در بسیاری از موارد علی رغم مشاهده بسیاری از نارسایی ها دندان به جگر می نهاد و صبر پیشه می کرد. چون نوبت به حکومت یزید رسید و مسئله بیعت او مطرح شد، امام حسین علیه السلام به دلیل شناختی که از شخصیت یزید داشت، به زمامداری او بر جامعه اسلامی راضی نشد و علیه او قیام کرد و در این راه به شهادت رسید.

امام حسین علیه السلام و عاشور

نهضت عاشورا به مانند انقلابی بزرگ، با هدف احیای احکام دین و زدودن انواع انحرافات دینی و ی در سال 61 ه به رهبری حسین بن علی علیه السلام به وقوع پیوست. آن حضرت وقتی اساس اسلام را در خطر دید، همراه یاران اندک ولی باایمان خود، به مبارزه با یزید و سپاه سنگ دل او برخاست و کربلا را در روز دهم محرم سال 61 ه به صحنه درگیری حق و باطل و روز جان بازی و فداکاری در راه دین و عقیده تبدیل ساخت؛ به گونه ای که دامنه تأثیر آن تا ابدیّت کشیده شد و چنان در عمق دل ها اثر گذاشت که همه ساله عاشقان حقیقت، دهه محرم و به ویژه روز عاشورا را روز اظهار ارادت به اسوه جهاد و آزادگی و شهادت قرار می دهند و به بزرگ داشت خاطره این حادثه مهم تاریخ بشر می پردازند.


بابک نهرین (صمد ممد)


بابک نهرین یکی از طنزپردازان مشهور ایرانی و اهل شهر تبریز می‌باشد. تاکنون طنزهای متعددی از وی به نمایش درآمده ‌است که از این میان می‌توان به ارباب حلقه‌ها”، اوچ پخمه بیر ژیان” ، اخراجی‌ها”، تایباشی” و آرشین مال آلان” اشاره کرد. وی متولد ۱۳ اسفند ۱۳۵۸ در تبریز و دومین فرزند خانواده‌ است. تحصیلات وی در حد دیپلم می‌باشد و دوره‌های کارگردانی و بازیگری را در تهران زیر نظر آقایان علیرضا خمسه، دکتر احمد داموت و خانم پروانه مژده گذرانده‌ است.

وی در سال ۱۳۸۲ با نمایش آرشین مال‌آلان و در سال ۱۳۸۳ با نمایش الیاس قفقازی به کارگردانی یعقوب صدیق جمالی موفق به دریافت جایزه اول بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی نمایش های طنز شد.



محمد رضا گار


جنسیت: مرد
تولد و وفات: (1354 - . ) 
محل تولد: ایران.

محمدرضا گار,محمدرضا گار و مرتضی پاشایی,محمدرضا گار فیس بوک,محمدرضا گار ممنوع التصویر شد,محمدرضا گار در پارتی,محمدرضا گار باور کن دنیامی,محمدرضا گار در کنسرت شادمهر,محمدرضا گار در فیس بوک,محمدرضا گار در کنسرت,محمدرضا گار آهنگ,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها

شهرت علمی و فرهنگی: بازیگرمدرک تحصیلی: فارغ التحصیل رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه آزاد اسلامی.

قبل از اینکه به سینما بیاید، نوازنده بود و به‌عنوان گیتاریست با گروه آریان همکاری می‌کرد. آشنائی اتفاقی‌اش با ایرج قادری باعث می‌شود تا در فیلم ̎ سام و نرگس ̎ بازی کند. از آن به بعد در فیلم‌های ̎ زمانه ̎، ̎ بالای شهر، پایین شهر ̎ و ̎ شام آخر ̎ بازی کرد که فیلم آخری زودتر از دیگر فیلم‌هایش به نمایش درآمد.محمدرضا گار در سال 1381 در فیلم‌های ̎ بوتیک ̎ و ̎ چشمان سیاه ̎ بازی و سال 1382 را با بازی در فیلم ̎ 13 گربه روی شیروانی ̎ آغاز کرد. شاید کسی باور نمی‌کرد که گار هم بتواند خوب بازی کند. اما او در فیلم ̎ بوتیک ̎ نشان داد که اگر بخواهد می‌تواند بازیگر موفقی باشد. به شرطی که .

سام و نرگس (ایرج قادری، 1378)زمانه (حمیدرضا صلاحمند، 1379)بالای شهر، پایین شهر (اکبر خامین، 1380)شام آخر (فریدون جیرانی، 1380)بوتیک (حمید نعمت الله، 1381)چشمان سیاه (ایرج قادری، 1381)زهر عسل (ابراهیم شیبانی، 1381)13 گربه روی شیروانی (علی اکبر عبدالعلی زاده، 1382)کما (آرش معیریان، 1382)گل یخ (کیومرث پوراحمد، 1383)  بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها - ویستاویرایش وتلخیص:آکاایران

شهرت علمی و فرهنگی: بازیگر
مدرک تحصیلی: فارغ التحصیل رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه آزاد اسلامی.

قبل از اینکه به سینما بیاید، نوازنده بود و به‌عنوان گیتاریست با گروه آریان همکاری می‌کرد. آشنائی اتفاقی‌اش با ایرج قادری باعث می‌شود تا در فیلم ̎ سام و نرگس ̎ بازی کند. از آن به بعد در فیلم‌های ̎ زمانه ̎، ̎ بالای شهر، پایین شهر ̎ و ̎ شام آخر ̎ بازی کرد که فیلم آخری زودتر از دیگر فیلم‌هایش به نمایش درآمد. 
محمدرضا گار در سال 1381 در فیلم‌های ̎ بوتیک ̎ و ̎ چشمان سیاه ̎ بازی و سال 1382 را با بازی در فیلم ̎ 13 گربه روی شیروانی ̎ آغاز کرد. 
شاید کسی باور نمی‌کرد که گار هم بتواند خوب بازی کند. اما او در فیلم ̎ بوتیک ̎ نشان داد که اگر بخواهد می‌تواند بازیگر موفقی باشد. به شرطی که .

سام و نرگس (ایرج قادری، 1378)
زمانه (حمیدرضا صلاحمند، 1379)
بالای شهر، پایین شهر (اکبر خامین، 1380)
شام آخر (فریدون جیرانی، 1380)
بوتیک (حمید نعمت الله، 1381)
چشمان سیاه (ایرج قادری، 1381)
زهر عسل (ابراهیم شیبانی، 1381)
13 گربه روی شیروانی (علی اکبر عبدالعلی زاده، 1382)
کما (آرش معیریان، 1382)
گل یخ (کیومرث پوراحمد، 1383)  
بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها - ویستا


شعر حکیمانه ی حافظ

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
شب تـار است و ره وادی ایمـــن در پیش
آتش طــور کـــجا موعــــد دیــدار کــــجاست
هــر کــــه آمـــد به جهان نقش خرابـــــی دارد
در خـــرابات بگــــویید کــــه هشیـــار کـــجاست
آن کــــس است اهـــل بشارت کــــــه اشارت داند
نکــــته‌ها هست بســـی محـــرم اســـرار کــجاست
هـــــر ســــر مـــوی مــــرا بـا تـــو هـــزاران کــــار است
مـــا کـــجاییـــم و مـــلامـــت گـــر بـــی‌کـــار کـــجاست.
حافظ

 

بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خـــون خوری گـــر طلب روزی ننهــاده کـــنی
آخــرالامـــر گــــل کــوزه گـــران خواهــی شــــد
حالیـــا فکـــر سبــو کـــن کـــــه پـر از بـاده کنـــی
گـــــر از آن آدمیــانی کـــــه بهشتت هوس است
عیـــش با آدمـــی ای چنــــد پـری زاده کنــــی
تکیــــه بر جای بزرگان نتوان زد به گــــــزاف
مگر اسباب بزرگـی همه آماده کــنی.
حافظ

 

راهیست راه عشـــق کـــه هیچش کـــــناره نیست
آن جـــا جــز آن کـــه جـان بسپارند چـاره نیست
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست.
حافظ

 

هـــر آن کــــه جانب اهـــل خدا نگــه دارد
خـــداش در همـــه حـــال از بلا نگــــــه دارد
حــدیث دوست نگــویم مگر به حضــرت دوست
کــــــــه آشنــــا سـخـــــن آشنــــا نگـــــــه دارد.
حافظ

 

گفتــم ای سلطـــان خوبان رحـم کــــن بر این غـــریب
گفت در دنبال دل ره گــــم کـــند مسکـــــین غریب
گفتمــش مگـــذر زمانی گـفت معـــذورم بــــدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب.
حافظ

 

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست.
در انـــدرون مــــن خستـــه دل نـــدانــــم کــیســت
کــــه مـــن خموشـــم و او در فغــان و در غوغاست.
حافظ

 

دوش دیــــدم کــــه مـلایـــک در میـخــــانـــه زدنــد
گـــــل آدم بســــرشتنـــد و بــه پیمـــانــه زدنـــد
ســاکنـــان حـــــرم ستـــر و عفـــاف ملکـــوت
بــا مـــن راه نشیـــن بــاده مـستانــه زدنــد
آسمــــان بـار امـــانت نتـوانســت کــشید
قــرعــــه کـــار به نام مـــن دیوانــه زدنــد
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون نــدیدند حقیقت ره افسانه زدنــد
شکـــر ایزد کــه میان من و او صلح افتاد
صـــوفیان رقص کـــنان ساغر شکرانه زدند
آتش آن نیسـت کــه از شعله او خندد شمع
آتش آن است کـــــه در خــــرمن پـــــروانه زدند
کـــــس چـــو حــافظ نگشــاد از رخ اندیشه نقاب
تـا ســــر زلـــف سخـــن را بــــه قلـــم شـــانه زدند
حافظ

 

المــــنه لله کـــــــه در مــیکـــــده باز است
زان رو کـــــه مـــــــــرا بــــر در او روی نیــــاز است
خم‌ها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان می که در آن جاست حقیقت نه مجاز است
از وی همــــه مستی و غرور است و تکبر
وز مــــا همــــه بیچارگـــــی و عجــز و نیـاز است
رازی کــــه بر غیر نگـــفتیم و نگـــــــوییم
با دوست بگـــــوییـم کــــه او محـــرم راز است.
حافظ

 

مــــرا عهدیست بـا جانـان کــــه تـا جــان در بــدن دارم
هــواداران کـویش را چو جان خویشتن دارم
صفــــای خلـــوت خـاطـــر از آن شمـــع چگــــل جویــم
فـــروغ چشـــم و نور دل از آن مـاه ختن دارم
بـــه کــــام و آرزوی دل چــــو دارم خلــــوتــی حــاصـــل
چـــه فکــر از خبث بـدگویان میان انجمن دارم
گـــرم صــد لشکــر از خوبان به قصد دل کـــمین سازند
بحمد الله و المنـــه بتـــی لشکـــرشکـــن دارم
الا ای پیـــــر فـــرزانــــه مکــــن عیبــــــم ز مـیخــــانـــه
کـــه من در تـرک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
خـــدا را ای رقیب امشــب زمــانـــی دیــده بر هـــم نه
که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم
چــــو در گــــار اقبالــــش خـــرامـــــانــــم بحمـــــدالله
نـــه میل لاله و نســـرین نه بــــرگ نسترن دارم
بـــه رنـــدی شهــــره شد حافظ میان همدمان لیکـــن
چه غم دارم که در عالم قوام الدین حسن دارم
حافظ

 

حـالیـــا مـــصلحـــت وقــت در آن مـــی‌بـیـنـــم
که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینــم
جام می گــــیرم و از اهـــل ریا دور شــوم
یعنـــی از اهـــل جهـان پاکدلی بگزینم
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم
تا حریفان دغا را به جهان کم بینم
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
گر دهد دست که دامن ز جهان درچینـــم
بس کـــه در خـــرقه آلـــوده زدم لاف صـــلاح
شـــرمسار از رخ ســـاقـی و مـــی رنگـــینم.
حافظ

 

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیسـت یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی ســوی خـــانـــه خمـــــار دارد پیــــر مـــا
در خــــرابات طریقت مـــا بـــه هــم منزل شویم
کـــاین چنیـــن رفتـــه‌ست در عهــــد ازل تقدیر مـا
عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش اســت
عــــاقلان دیـــوانه گـــــردند از پـــی زنجیــــــــر مــــــا
روی خوبــت آیتـــی از لطــف بـــر مــا کــشف کـرد
زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما
بـا دل سنگـــینت آیا هیـــچ درگیـــرد شبـــــی
آه آتشنـــاک و ســـوز سینـــه شبگیـــر مـــا
تیـر آه ما ز گـــردون بگـــذرد حافظ خموش
رحم کــن بر جان خود پرهیز کـن از تیر ما
حافظ

 

ای پادشه خــــوبان داد از غــم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایـــم گـــل این بستان شـــاداب نمــــی‌مــاند
دریـــــــاب ضعیـفـــان را در وقــــت تــــوانـایــــی.
حافظ

 

ای بـــی‌خبــــر بکــــوش کــــه صاحب خبـــر شوی
تــا راهــــرو نباشـــی کـــــی راهـبــــــر شــــوی
در مکـــتب حقـــایق پیــــش ادیـــب عشـــق
هــان ای پسر بکـــوش که روزی پدر شوی
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی.
حافظ

 

خــــرم آن روز کـــــز ایـــن منـــزل ویــــران بـــــروم
راحت جان طلبـــــم و از پــــی جـــانان بــــروم
گـــر چــه دانم کــه بــه جایی نبـرد راه غریب
مـن به بوی ســـر آن زلف پریشان بـــروم
دلــم از وحشت زندان سکـندر بگـــرفت
رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
چون صبا با تن بیمار و دل بـی‌طاقت
بـــه هـــــواداری آن سرو خرامان بـــروم
در ره او چــــو قلـم گـــر به سرم باید رفت
بـا دل زخـــم کـــش و دیـــده گــــریان بــروم
نـــذر کـــردم گــــر از این غـــم به درآیــم روزی
تا در میکـــده شـــادان و غــــزل خــــوان بـــــروم
حافظ


امین حیایی


جنسیت: مرد
تولد و وفات: (1349 - . ) 
محل تولد: ایران
شهرت علمی و فرهنگی: بازیگر
همسر نیلوفر خوش خلق (بازیگر سینما).

- در دوران تحصیل به فعالیت در تئاتر پرداخت و پس از گرفتن دیپلم، ضمن خدمت سربازی در مرکز هنرهای نمایشی عقیدتی - ی نیروی هوائی فعالیتش را آغاز کرد.

امین حیایی,امین حیایی و پسرش,امین حیایی و همسرش,امین حیایی در پارتی,امین حیایی بیوگرافی,امین حیایی خوب بد زشت,امین حیایی و خانواده,امین حیایی و همسر اولش,امین حیایی ویکی پدیا,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها

در سال 1370 بازیگر یک تئاتر کودکان به کارگردانی ثریا قاسمی بود. در پانزدهمین جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت جایزه بازیگر نقش دوم برای فیلم براده‌های خورشید شد. - خیلی زمان برد تا بتواند به‌عنوان بازیگر نقش اول در فیلم‌های سینمائی بازی کند. در اولین نقش‌آفرینی‌اش به‌عنوان بازیگر نقش اول در فیلم ̎ سیب سرخ حوا ̎ (1378) چندان موفق نبود. - او در فیلم‌های سیروس الوند توانست خوش بدرخشد. در فیلم‌های هتل کارتن، دست‌های آلوده و به‌خصوص در فیلم مزاحم که متأسفانه بازی زیبای امین حیائی با شخصیت پردازی ضعیف از دست رفت. - او در سال 1381، رکورددار بود. شش فیلم با بازی او در سال 1381 در سینماهای تهران به روی پرده رفت: مزاحم، مانی و ندا، مونس، اثیری، رز زرد، بوی بهشت.- بازی‌های متفاوت او در سال 1382: عروس خوش قدم و دختر ایرونی و در سال 1383 با فیلم‌های ̎ کما ̎ و ̎ مهمان مامان̎ نام او را به‌عنوان یک بازیگر توانا سر زبان‌ها انداخت تا جائی که او به‌عنوان یکی از دو بازیگر برگزیده سال برای بازی در فیلم ̎ دختر ایرونی ̎ از جشن سالیانه ماهنامه دنیای تصویر تندیس حافظ دریافت کرد.بازی کم نقص و تحسین برانگیز او در فیلم ̎ زن زیادی ̎ در جشنواره بیست و سوم فیلم فجر همچنان نشان از سیر صعودی او در زمینه بازیگری دارد.

فیلم‌های سینمائی:- دو همسفر (اصغر هاشمی - 1371) - دو روی سکه (محمد متوسلانی - 1371)- پرتگاه (بهرام ری پور - 1372) - حامی (قدرت الله صلح میرزایی - 1373) - براده‌های خورشید (محمدحسین حقیقی - 1375)- هتل کارتن (سیروس الوند - 1375) - بادام‌های تلخ ‌(کاظم معصومی - 1376) - دست‌های آلوده (سیروس الوند - 1378)- سیب سرخ حوا (سعید اسدی - 1378)- علف‌های هرز (قدرت الله صلح میرزایی - 1378)- مونس (حمید رخشانی - 1378) - تکیه بر باد (داریوش فرهنگ - 79/1378) - مانی و ندا (پرویز صبری - 1380)- مزاحم (سیروس الوند - 1380) - اثیری (محمدعلی سجادی - 1380)- رز زرد (داریوش فرهنگ - 1381)- عروس خوش قدم (حبیب الله بهمنی - 1381)- تب (رضا کریمی - 1381)- دختر ایرونی (محمدحسین لطیفی - 1381)- مهمان مامان (داریوش مهرجوئی - 1382)- کما (آرش معیریان - 1382)- زن زیادی (تهمینه میلانی - 1383)- شارلاتان (آرش معیریان - 1383)- سرود تولد (علی قوی‌تن - 1383)- پوکر (کاظم راست گفتار - 1383)- آکواریوم (ایرج قادری - 1383)- ستاره‌ها (فریدون جیرانی، 1384)

مجموعه‌های تلویزیونی:- آپارتمان (مجموعه، اصغر هاشمی - 1372)- روزگار جوانی (مجموعه، شاپور قریب - 1377)- همسایه‌ها (مجموعه، محمدحسین لطیفی - 1379) 

ویرایش و تلخیص:آکاایران

در سال 1370 بازیگر یک تئاتر کودکان به کارگردانی ثریا قاسمی بود. در پانزدهمین جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت جایزه بازیگر نقش دوم برای فیلم براده‌های خورشید شد. 
- خیلی زمان برد تا بتواند به‌عنوان بازیگر نقش اول در فیلم‌های سینمائی بازی کند. در اولین نقش‌آفرینی‌اش به‌عنوان بازیگر نقش اول در فیلم ̎ سیب سرخ حوا ̎ (1378) چندان موفق نبود. 
- او در فیلم‌های سیروس الوند توانست خوش بدرخشد. در فیلم‌های هتل کارتن، دست‌های آلوده و به‌خصوص در فیلم مزاحم که متأسفانه بازی زیبای امین حیائی با شخصیت پردازی ضعیف از دست رفت. 
- او در سال 1381، رکورددار بود. شش فیلم با بازی او در سال 1381 در سینماهای تهران به روی پرده رفت: مزاحم، مانی و ندا، مونس، اثیری، رز زرد، بوی بهشت.
- بازی‌های متفاوت او در سال 1382: عروس خوش قدم و دختر ایرونی و در سال 1383 با فیلم‌های ̎ کما ̎ و ̎ مهمان مامان̎ نام او را به‌عنوان یک بازیگر توانا سر زبان‌ها انداخت تا جائی که او به‌عنوان یکی از دو بازیگر برگزیده سال برای بازی در فیلم ̎ دختر ایرونی ̎ از جشن سالیانه ماهنامه دنیای تصویر تندیس حافظ دریافت کرد.
بازی کم نقص و تحسین برانگیز او در فیلم ̎ زن زیادی ̎ در جشنواره بیست و سوم فیلم فجر همچنان نشان از سیر صعودی او در زمینه بازیگری دارد.

فیلم‌های سینمائی:
- دو همسفر (اصغر هاشمی - 1371) 
- دو روی سکه (محمد متوسلانی - 1371)
- پرتگاه (بهرام ری پور - 1372) 
- حامی (قدرت الله صلح میرزایی - 1373) 
- براده‌های خورشید (محمدحسین حقیقی - 1375)
- هتل کارتن (سیروس الوند - 1375) 
- بادام‌های تلخ ‌(کاظم معصومی - 1376) 
- دست‌های آلوده (سیروس الوند - 1378)
- سیب سرخ حوا (سعید اسدی - 1378)
- علف‌های هرز (قدرت الله صلح میرزایی - 1378)
- مونس (حمید رخشانی - 1378) 
- تکیه بر باد (داریوش فرهنگ - 79/1378) 
- مانی و ندا (پرویز صبری - 1380)
- مزاحم (سیروس الوند - 1380) 
- اثیری (محمدعلی سجادی - 1380)
- رز زرد (داریوش فرهنگ - 1381)
- عروس خوش قدم (حبیب الله بهمنی - 1381)
- تب (رضا کریمی - 1381)
- دختر ایرونی (محمدحسین لطیفی - 1381)
- مهمان مامان (داریوش مهرجوئی - 1382)
- کما (آرش معیریان - 1382)
- زن زیادی (تهمینه میلانی - 1383)
- شارلاتان (آرش معیریان - 1383)
- سرود تولد (علی قوی‌تن - 1383)
- پوکر (کاظم راست گفتار - 1383)
- آکواریوم (ایرج قادری - 1383)
- ستاره‌ها (فریدون جیرانی، 1384)

مجموعه‌های تلویزیونی:
- آپارتمان (مجموعه، اصغر هاشمی - 1372)
- روزگار جوانی (مجموعه، شاپور قریب - 1377)
- همسایه‌ها (مجموعه، محمدحسین لطیفی - 1379) 

ویرایش و تلخیص:آکاایران


چگونه کلمات پر جستوجو گوگل ترندز را پیدا کنیم؟

  • گوگل ترندز
  • موتور جستجو
  • کلمات کلیدی
  • بازدیدکننده

در این مقاله سعی داریم تا بیشترین کلمات سرچ شده فارسی را پیدا کنیم به این منظور گوگل ترندز را بررسی میکنیم و بطور ساده با گوگل ترندز و کاربرد آن آشنا می شویم.

بیشترین کلمات جستجو شده فارسی را چگونه پیدا کنیم؟

گوگل اولین وب سایت مورد استفاده ایرانی ها از نظر تعداد بازدیدکننده است و در چند سال اخیر بهترین موتور جستجو معرفی شده است و با حدود6/1 میلیارد بازدیدکننده رتبه یک الکسا را به خود اختصاص داده است و در واقع گوگل جز ضروری زندگی روزمره مردم شده است.

با این اوصاف ما می توانیم با درک بهتر و شناخت مخاطبین, افراد بیشتری را جذب سایت و حرفه خود کنیم. برای شروع و ایجاد محتوای یک سایت اولین کار, تحقیق کلمات کلیدی است یعنی کلماتی که توسط کاربران بیشتر جستجو می شوند. برای این منظور می توان ازیکی از امکانات ارائه شده در گوگل به نام گوگل ترندز بهره گرفت.

معرفی گوگل ترندز

گوگل ترندز یک ابزار رایگان است که توسط سایت گوگل درسال  2006 ارایه شده است و بر اساس جستجو کار میکند و امکان مقایسه کلمات سرچ شده را دارا می باشد.

ترند  Trend به معنی روند می باشد که در واقع روند تغییرات را به ما نشان می دهد و امکان مشاهده موضوعات و کلمات کلیدی را در بازه های زمانی مختلف ارایه می دهد. همچنین درمی یابیم که چه کلماتی بیشتر در گوگل سرچ می شود و چه موضوعات و مباحثی برای مردم جذاب تر است و می تواند در انتخاب حوزه کاری به ما کمک کند.

به کمک گوگل ترندز می توانید آمار مربوط به یک کلمه کلیدی را بررسی کنید و همچنین امکان مقایسه آیتم های مختلف را دارید. شما می توانید برای شروع یک شغل از این مقایسه ها استفاده کنید. مثلا اگر قصد فروش لپ تاپ یا موبایل را دارید وارد گوگل ترندز شده و دو عبارت را از نظر آمار جستجو با هم مقایسه کنید.(عکس نمایشی است.)

گوگل ترندز- موتور جستجو- کلمات کلیدی - بازدیدکننده- پرکاربرد

گوگل ترندز چگونه کار میکند؟

اولین انتخاب که برای شما وجود دارد محل جستجو می باشد که کشور مورد نظر را مشخص میکنید تا جستجو در آن منطقه صورت گیرد. همچنین بازه زمانی را باید مشخص کنید که بطور پیش فرض دوازده ماهه می باشد.

سپس موضوع مورد نظر را خواهید دید که هنر و سرگرمی - کتاب- تجارت و رایانه و الکترونیک جز این دسته بندی ها هستند. نوع جستجو را هم بر اساس تصویر-عکس-خبر یا یوتیوب مشخص نمایید. شما می توانید بطور همزمان پنج عبارت را با هم مقایسه کنید.

با استفاده ازین اطلاعات می توانیم در زمان بهتری کسب وکار خود را راه اندازی کنیم و همچنین بهینه سازی وب سایت خود را با توجه به چه کلماتی انجام دهیم. اگر به اطلاعات دقیق تری نیاز داریم باید از فیلترهایی که گوگل ترندز در اختیارمان قرار داده است استفاده نماییم.

یکی دیگراز امکانات گوگل ترندز این است که داده های مرتبط با جستجو را بر اساس ناحیه تقسیم بندی می کند یعنی می توان فهمید در چه شهرهایی کلمات مورد نظر بیشترین جستجو را داشته اند به این ترتیب می توان  شهرهایی که مخاطب بیشتری برای محصولات ما دارد را تشخیص داد. حال به گزینه Related Queriesمی رسیم این جدول نشان می دهد که افراد چه کلمات مرتبط دیگری را جستجو کرده اند که با کلمات کلیدی ما در ارتباط هستند.

این کلمات مرتبط, یک منبع عالی برای انتخاب موضوع هستند که بر اساس آنها می توانیم محتوای صفحه خود را توسعه دهیم. مساله دیگر تولید محتوای ویدیویی است که باتوجه به محبوبیت یوتیوب می تواند مفید واقع شود.

برای تهیه ویدئو ابتدا باید توضیحات مناسب و مفید داشته باشیم و سپس فیلمبرداری و ادیت را انجام دهیم, همچنین استفاده از تگ های مناسب و انتخاب عنوان می تواند تاثیرگذار باشد. در واقع شما می توانید با بررسی موضوعات و مشاهده نتایج مناسب ترین زمان را برای راه اندازی کسب و کار خود انتخاب کنید.

حال که پیرامون گوگل ترند مطالبی آموختیم بد نیست به پربازدیدترین کلمات سرچ شده نگاهی بیندازیم:

بیشترین کلمات جستجو شده فارسی : کرونا

در روزهای اخیر به دلیل شیوع جهانی ویروس کرونا، و اعلام همه گیری جهانی کرونا توسط سازمان بهداشت جهانی، دغدغه  بسیاری از کشور ها و مردم جهان ترس از شیوع بیشتر این ویروس است. حتی بدون استفاده از نرم افزار های خاص یا ابزارهای تحلیلی می توان حدس زد بحث روز دنیا چیست. دلیل جستجوی بالای کلمه کرونا به منظور جلوگیری از شیوع آن است.

دانشمندان و پزشکان سراسر جهان به دنبال کشف دارو برای درمان و تولید واکسن هستند و مردم نیز در این شرایط به دنبال پیشگیری از مبتلا شدن به این ویروس هستند و برای یادگیری مطالب مفید در اینترنت به جستجو می پردازند. گوگل ترندز نشان می دهد که کلمه کرونا بیشترین جستجو را نه تنها در بین ایرانیان بلکه در بین مردم دیگر کشورها داشته است.

گوگل ترندز- موتور جستجو- کلمات کلیدی - بازدیدکننده- پرکاربرد

همچنین با استفاده از ابزار گوگل ترندز می توان پی برد که کلمات زیر از جمله کلمه های پر جستجو در زبان فارسی بوده اند.

کرونا در ایران  –  کرونا چیست – اخبار و آمار کرونا –  درمان و پیشگیری – واکسن کرونا -علائم ویروس – علایم – عکس – خبر – داروی کرونا– وضعیت – فیلم – ویروس چیست– ویروس در ایران – قم  – علائم چیست – علائم کرونا – سایت کرونا – درباره کرونا

Coronavirus بیشترین کلمات جستجو شده انگلیسی

از کلمه های سرچ شده در این مدت یکی کلمه فارسی ” کرونا ” و سه کلمه انگلیسی Coronavirus و Corona و Virus بیشترین آمار جستجو در گوگل را به خود اختصاص داده اند و  کلمه انگلیسی Coronavirus جستجوی بسیار بالایی دراین مدت در سراسر جهان داشته است.

این در حالی است که در سال قبل بیشترین آمار سرچ شده در ایران سبد حمایتی کالا - بازار سهام - قیمت ارز - قیمت خودرو- قیمت دلار و اینگونه مطالب بوده است که نشان می دهد قبل از این بیماری بیشترین دغدغه مردم نوسانات ارز و طلا و افزایش قیمت ها بوده است البته هنوز هم در کنار کووید 19 و کرونا - نوسانات ارز - قیمت خودرو و قیمت مسکن پربازدید بوده اند.

در پایان امیدوارم خواندن این مطلب برای شما مفید واقع شده باشد.

ما را در تلگرام دنبال کنید

کلمات کلیدی مرتبط : 

  • گوگل ترندز
  • موتور جستجو
  • کلمات کلیدی
  • بازدیدکننده

آخرین جستجو ها

Ralph's collection کورد پاتوق | 1200عضو قیمت لوله پلی اتیلن چهار ویندوز :D اکرام و احترام زمان uaramecof کاکتوس سورنا اصفهان Wayne's notes